2777
2789
عنوان

ایده جالب عشقولانه وجذاب برا متفاوت شدن زندگی

| مشاهده متن کامل بحث + 506669 بازدید | 3009 پست
سلااااام. اول به نگار جان تبریک میگم که هنوز زنده هست.خوشم اومد ازت واقعا اراده داری تو کارات... بعد هم به ماهک عزیز: عزیزم به نظر من قبل از انجام هر کاری و حتی عذرخواهی، از علت ناراحتی همسرت مطمئن شو.فکر نمیکنم تنها دلیلش، رنگ مو باشه.گفتم که من خودم هم یه بار اینکار رو کردم و رنگم خوب نشد و قبل از اینکه شوهرم ببینه رنگ موهامو به رنگ موهای خودم برگردوندم.وقتی واسه شوهرم تعریف کردم اون با شوخی ماجرا رو پیش برد و با شوخی بهم فهموند دیگه زیرآبی نرم. به فرض هم حتی اگه فقط به خاطر رنگ موهات این واکنش رو داره نشون میده به نظر میاد داره زیاده روی میکنه.خوبه حالا خودش اجازه داد رنگ کنی.همیشه که اون رنگی که میخوای در نمیاد! عزیزم شما تمام تلاشتو کردی تا جو زندگیتو به روال عادیش برگردونی.به نظر من دیگه کافیه.حالا بشین کنار و بذار شوهرت رفتارشو عوض کنه.منظورم این نیست که سرد باشی.نه، کاملا عادی باش.یعنی دیگه لازم نیست درمورد موهات حرف بزنی یا براش توضیح بدی یا حتی عذرخواهی کنی( البته یادم نیست که گفتی عذرخواهی کردی یا نه، اگه کردی دیگه لازم نیست). ببین شوهر من رو گریه کردنم خیلی حساسه.یعنی فکر کنم موقع گریه کردنم حاضره بخوابونه تو گوشم تا شوک بهم وارد شه و گریه نکنم.( البته بگم تا حالا این کار رو نکرده ها.فقط خواستم بگم چقدر حساسه رو گریه کردنم).منم یه بار شوخی خوبی باهاش نکردم. شوهرم درگیر یه پروژه جدید شده بود و باید ظرف چند روز کارشو تحویل میداد، بخاطر همین حسابی درگیر بود و منم خیلی حوصله ام سر میرفت.یه شب تو اتاق کارش بود منم نه میوه براش بردم نه چای و نسکافه. سرمو گذاشته بودم رو میز که شوهرم اومد.زد به سرم که مثلا بگم دارم گریه میکنم.اونم هی ازم میپرسید چی شده چرا گریه میکنم.بعد که فهمید داشتم اذیتش میکردم خیلی ناراحت شد.معذرت خواهی کردم فقط نگام کرد.و دوباره رفت تو اتاق کارش.براش میوه بردم.قهوه دم کردم ولی بازم ناراحت بود.منم که تا اون موقع یه همچین رفتاریو ازش ندیده بودم، کاراش خیلی برام سنگین بود.هر چقدر عذرخواهی میکردم و ازش میخواستم قهر نباشه فایده نداشت. فقط میگفت قهر نیستم و قهر واسه بچه هاست و از این حرفا.یعنی میخوام بگم با وجود همه ناراحتیش قهر نکرد (ظاهرا مثل شوهر تو) ولی شب موقع خواب مثل همه شبهای دیگه خوابیدیم.بعد غذا تشکر میکرد وقتی میبوسیدمش جوابشو میداد ولی خودش واسه اینکار پیش قدم نمیشد.تا بعد از ظهر روز بعد.که طبق معمول اون چند روز تو اتاق کارش بود رفتم پیشش.دستمو انداختم دور گردنش.ازم خواست برم بیرون تا به کارش برسه.دیگه نتونستم جلوی بغضمو بگیرم.اشکم در اومد.با گریه ازش عذرخواهی کردم و خواستم بیام بیرون نذاشت.بغلم کرد و به خاطر رفتارش معذرت خواهی کرد.بعد گفت به خاطر این ناراحت شد که حس کرد دارم از این اخلاقش سوءاستفاده میکنم. اینو تعریف کردم که بگم مردها یه جاهایی که حس کنن اقتدارشون شکسته شده کاری میکنن که بلا نسبت، طرف مقابلشون به غلط کردن بیفته. ولی به نظرم شوهرت داره زیاده روی میکنه.حالا وقتشه که یه خورده تو هم اقتدارتو نشون بدی.مگه بچه بازیه که جای خوابشو عوض کرده!درصورتی که قهر نیست و باهات شوخی هم میکنه.همه چیزتون سرجاشه. همه جوره پایه هست و فقط جای خوابشو عوض میکنه؟؟؟بخدا یه خورده عجیبه!

اللهم احفظ قائدنا و سیدنا و مولانا و مرجعنا امام خامنه ای🌸 دستمو بگیر نزار اشتباه برم جز در خونت تو بگو کجا برم، بی قرارتم ای همه قرار من، تو بی کسی هام عشق تو تبار من. 🌸 🌸 🌸     چه چیزی تو عمقه چشاته که من یک نگاهه تو رو به یه دنیا نمیدم، که بعد از تماشای چشمای تو از زمینو زمان عاشقانه بریدم...اومدی تا بره فصل دیوونگی ،شدی آرامش کل این زندگی، با تو هر ثانیه عاشقانست برام، آرزوهامو از کی به جز تو بخوام 🌸🌸🌸

ماهک پست ها : 173 عضویت:1394/1/29 1394/7/1 - 1:24 عصرگزارش پست نامناسب لینک مستقیمارسال ایمیل ان اوایلا نامزدیمون همش ب من میگفت من این غرورتو رو میشکونم من لهت میکنه و ازنو میسازم اما نتونس -------------------------------------------------------- عزیزم از این پستت من این طور برداشت کردم که شما هم یه خورده مغروری یا حداقل شوهرت اینطوری فکر میکنه. ( شاید اشتباه میکنم) . شما خیلی درگیر مقایسه بین خودت و خونوادت با شوهرشو خونوادش شدی.درصورتیکه فراموش کردی وقتی دونفر ازدواج میکنن خونواده هاشون هم جزیی از خونواده خودشون میشن.به نظر من این قیاس بیشتر از هر چیزی شوهرتو اذیت میکنه و شاید (تاکید میکنم شاید) چون قبول داره تو ازش سرتری میخواد با این رفتارش تو این زمینه، یه خودی نشون بده. امیدوارم از حرفام ناراحت نشی ولی قبلا تو صفحات اولی که باهات آشنا شده بودم تو پستات گفتی که مثلا از یه رفتار خونواده شوهرت ناراحت میشی، به شوهرت انتقال میدی.یا اینکه میگی پدرشوهرت عرضه هیچ کاری نداره! اینکه یه وقتایی آدمها آدرسو اشتباهی میرن خیلی عجیب نیست اونم واسه شهری مثل تهران.عزیزم استفاده از این لفظ در مورد پدرشوهرت درست نیست.خب شوهرت هم از این افکار بیشتر ناراحته تا رنگ مو. بهتره اول دیدتو نسبت به خونواده شوهرت مثبت کنی و به شوهرت بفهمونی که در نظرت اونا مقتدرن و اصلا فکر نمیکنی که پدر شوهرت تو انجام کارها توانایی لازمو نداره.بهش بفهمون که اگه شوهرت تو کارها به پدرش کمک میکنه بعنوان پسر خونواده وظیفه اشه و در نظر تو تنها دلیلش همینه نه چیز دیگه. بازم اگه بخاطر حرفم ناراحت شدی معذرت می خوام.

اللهم احفظ قائدنا و سیدنا و مولانا و مرجعنا امام خامنه ای🌸 دستمو بگیر نزار اشتباه برم جز در خونت تو بگو کجا برم، بی قرارتم ای همه قرار من، تو بی کسی هام عشق تو تبار من. 🌸 🌸 🌸     چه چیزی تو عمقه چشاته که من یک نگاهه تو رو به یه دنیا نمیدم، که بعد از تماشای چشمای تو از زمینو زمان عاشقانه بریدم...اومدی تا بره فصل دیوونگی ،شدی آرامش کل این زندگی، با تو هر ثانیه عاشقانست برام، آرزوهامو از کی به جز تو بخوام 🌸🌸🌸

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلااااااااااااااااااااااااااام خانوما هوووووووووووووووووووووووم خعلی خوشحالم خیلیییییییییییییییی فقط خواستم این حس مثبت و انرژی زیاد با شما تقسیم کنم دوستان عزیزم دیشب یکی از بهترین شبای زندگیم بود ... شوهرم وقتی دیشب اومد و شام خورد و کلی از دستپختم و لباسم و مدل موم تعریف داد .. موام خیلی لخت و بلنده ولی اومدم جلوش یخورده فر کردم چیز خوبی از آب در اومد و با گیره حالت تاج بهشون دادم زدم بالا بیشتر موهام ... به بهونه یه گشت بین شهری رفتیم بیرون بعد گفتم چطوره قدم بزنیم کنار شط ( رودخونه بزرگیه..) خلاصه به بهونه قدم زدن بردمش تا جلو همون کافی شاپ نشستم رو نیمکت گفتم دلم یچیزی میخواد ، گفت: چی؟؟ گفتم هرچی ... گفتم ااااااااا این کافی شاپه بریم همینجا // بزور جلو خندم گرفتم انقدر نقش خوب بازی میکردم ... آقا رفتیم خیلی طبقه اول شلوغ بود خودش گفت بریم بالا ببینیم خلوتتر نیست ... گفتم اره منظره بهتری داره از بالا ... خخخخ( هماهنگی من از قبل خب هیچ کس طبقه دومش نبود دیگ) بش گفتم از پله بریم تا رسیدیم موسیقی سنتی و خیلی قشنگی پخش شد رقص نور هم داشته هاااااااااا چراغا خاموش ... شوهرم قیافش یخورده متعجب میزد منم بروی خودم نیوردم تا نوشیدنی خوردیم و ... ( من چون میدونستم پیتزا یونانی دوس داره از قبل گفته بودم تقریبا آماده باشه تا نیم ساعت معطل نشه ) ... وااااااای همه چی درست انجام دادن ... وقتی خوردیم تمام ... گفت چه شبی شد امشب .... گفتم عزیزم خواهش میکنم تشکر لازم نیست فقط یه هماهنگی ساده بود . چشا شوهرم گرد شد گفت عشقممممممممممممممم تووووووووووووووو؟ یخورده سکوت کرد (نگو توی ذهنش تمام حرکات و نقشهای من تا به اونجا ختم شده بود مرور میکرد....) گفت الحق ک تو رو دست بازیگرا زدی... خلاصه خیلی تشکر کرد و رفت حساب کرد همه چیز دیگه وقتی پیش قدم شد منم نرفتم جلو واسه حساب کتاب چون خوشش نمیاد تا خودش هست دست بجیب بشم ( همه مردا بنظرم اینجورن) دیگه عزیزانم تا الان همش تشکر میکنه.. البته بگم جذابتر و بهتر از اینطور ک من اینجا تعریف کردم کارا پیش رفت ...
لطفاً انرژی مثبت بفرستید دوقلوی سالم باردار بشم  ...  تو نیکی می کن و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز ...خدایا شکرت ☺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجل فَرَجَهُمَ ☺ و آدمی که خدا دارد چه غم دارد...
حلما جان بنظر من یه دفترچه کاغذی که شامل عکسهای مختلف از روز اول عروسیتون تا این روزای آخر که به سالگرد نزدیک میشید درست کن و زیر هرعکس یه جمله عاشقانه بنویس و مثلا عکسایی ک خیلی خاص بودن و خاطره داشتین اون خاطره بنویس داخل اون روز ... این دفترچه میتونه برای همیشه نگهش داره و همیشه نگاش کن و این جمله آخر آلبومه بنویس :" عزیز تر از جانم من در چشم تو کتاب زندگی را میخوانم و هر بار که مژه های تو به هم می خورد یک صحفه از این زندگی را برای من ورق میزند سالروز یکی شدنمان مبارک" برای کادو هم اگر از این ساعتها ک عکس میذارن داخلشون و عکس دوتاتون بذاری خیلی قشنگ میشه و جالبه ... بقیه دوستان هم ایده بهتری دارن میدن حتما زندگیتون شاد شاد شاد
لطفاً انرژی مثبت بفرستید دوقلوی سالم باردار بشم  ...  تو نیکی می کن و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز ...خدایا شکرت ☺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجل فَرَجَهُمَ ☺ و آدمی که خدا دارد چه غم دارد...
نگار جان اون ایده که گفتی روی میوه چیزی بنویسیم من قبلا انجام دادم خیلی خوب بود... ظرف میوه پر کردم ب یدونه از موز ها ک رو گذاشته بودم یطرفش نوشتم : I LOVE YOU طرف دیگه اش نوشتم : " تقدیم با عشق" با اینکه موز زیاد دوست نداره ولی گفت : این موز خوردن داره ... خیلی خوشش اومد
لطفاً انرژی مثبت بفرستید دوقلوی سالم باردار بشم  ...  تو نیکی می کن و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز ...خدایا شکرت ☺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجل فَرَجَهُمَ ☺ و آدمی که خدا دارد چه غم دارد...
حلما جان یا میتونی خاطرات اوایل زندگیتون ک براتون اتفاق خاص و خوبی افتاد زنده کنی ... خانوما خیلی خوبه حداقل روزی یک ساعت فقط با همسرتون خاطره گذشته یا برنامه آینده ک شاد باشن و چیزای خوبی بودن تعریف کنید و لذت ببرید.. تا هرجا میره یا اگر چند روز نباشید خلا این لحظه خوش و ساعت خوش با شما رو حس کنه
لطفاً انرژی مثبت بفرستید دوقلوی سالم باردار بشم  ...  تو نیکی می کن و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز ...خدایا شکرت ☺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجل فَرَجَهُمَ ☺ و آدمی که خدا دارد چه غم دارد...
هدیه سالگرد ازدواج تابلو بهترین عکسی ک خاطره خوبی هم از اون عکس داشتید چه بهتر ، بدید نقاش خیلی خوبی بکشه ... اون تابلو بعدا میتونید بزنید توی اتاق خوابتون ... یا اگر مناسب دیدید بزنید جای دیگه ای از خونه... در حال حاضر مهمترین فرد زندگی همسرتان شما هستید میتونید عکس خودتون بدید پوستر کنن یا یه عکس مدلینگ از خودتون بگیرید و قاب کنید... چیز متفاوت و خوبیه ..
لطفاً انرژی مثبت بفرستید دوقلوی سالم باردار بشم  ...  تو نیکی می کن و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز ...خدایا شکرت ☺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجل فَرَجَهُمَ ☺ و آدمی که خدا دارد چه غم دارد...
سلام بچه ها عیدتون مبارک حلما جون من اصلن بروی همسرم نمیارم که پدرش بیعرضس یا هرکاردیگه ای .حتی ان بعضی وقتها ازدست باباس شاکی میشه هی غرمیزنه میگم عیب نداره حالا نمیدونسته گناه که نکرده یا مادرشوهرم حرص میخوره همیشه ارومشس میکنم بعد ان اصلن متوجه مقایسه من باخونوادش نمیشه حتی وقتی خودش این کارومیکنه من میکم هرکس یجوره مگه من تورا با فلانی یا خونوادتو با خونواده خودم یا فلانی قیاس میکنم که تومیکنی اما توفکرم هس چون انها اینطورنشون میدن با حرفاشون و رفتاراشون میخان من و خورد کنن یا ی کاری کنن که از من کم نیارن مثلن مادرشوهرم داره واسه دخترش جهاز میحره هرچی که میخره میگه من این و گرفتم چون دیدم تو ان و داری مثلن لوازم برقی خرده ریزم مثه مخلوط کن و اینهام سفیده وتازه از توکارتونش دراوردم میگه من لوازم مریم و استیل برداشتم دیدم توسفیدداری زرد و بدرنگ و کثیف شده من و میگی گفتم مامان بذارید لزتوکارتونش درارم بعد بگین کثیفه من خودم باچنتاکارخونه لوازم خانگی کارمیکنم میدونم ازهربرندی چیش خوبه بخاطرهمین لوازمم هیچکدومش از ی برند نیس بعدمامانش میگه من واسه مریم همه را ازبهترین مارک میگیرم چیه هرچی یه لنگه انوقت فکرم میکنن سامسونگ و ال جی ازهمه بهتره ادعاشونم میشه چه جهیزی اوردن درصورتیکه من فقط ماشینم ال جی هس اما من اصلن کاری بهشون ندارم میگم خوب به سلامتی مثلن دیروز رفته واسه خودش یخچال و ماشین گرفته نزدیک10تومن شد شوهرمن چک داد بعد که ازمغازه امدیم بیرون برگشت به شوهرم گفت من دستم خالیه تومیتونی کمکم کن دوسه ت ا چک اول و توپاس کن من و میگی داشتم سکته میکردم اما خیلی جلوی خودم و گرفتم که هیجی نگم
اما دیشب من حالم بد بود سردرد بدی داشتم رفتم بخابم سریع برام قرص اورد گفتم دلم چای میخاد سریع برام ی لیوان چای اورد یکم خابم برد دیدم صدام کرد بیا شام بخور گفتم میل ندارم گفت نیای منم نمیخورم دیگه بزور رفتم چنتالقمه خوردم رفتم مسواک بزنم دیدم روی اینه جلوی همون استیکری که قبلن گذاشته بودم ی کاغذ چسبیده نگاه کردم دیدم با مداد یکی ازان متنهای عاشقونم و که تودفترام نوشته بودم و نشته یه قلبم تیرخوردم کشیده خیلی ذوق کردم اما هیچی نگفتم فقط بوسیدمش گفت چقدرداغی امد پیشم خابید تا خوابم برد بعد رفته بود مثه اینکه تو خواب ناله میکردم امد بالاسرم ک یدفه ازخاب پریدم گفت چی شده عشقم که انقد ناله میکنی خواب دیدی من از بدن درد ناله میکردم ی خوابم دیده بودم اما نگفتم فقط توبغلش گریه کردم خلاصه پیشم خابید تا صبح توبغلش بودم و ارام خوابم برد
صبحم که میخاس بره امد بوسم کرد دست گذاشت روپیشونیم گفت هنوداغی اما بهتری ازسره کاربیاببرمت دکتر خیلی خوشحالم بااینکه حالم خوب نیس راسی نشسیم منطقی صحبت کردیم گفت من اصلن از رنگ خوشم نمیاد اما اجازه دادم که بری همون رنگی که نشونم دادی را بذاری اما تو بمن کلک زدی تیره نشون دادی رفتی روشن کردی گفتم بخدا نه موهام رنگ نگرفت دیگه نمیدونم باورکرد یانه اما دیشب خیلی مهربون شده بود عروسی خالم بود پنجشنبه بعد ان واسه پاتختی من نیومده بود شوهرمم گفت توهم نرو صبحش ازش خاسم من و ببره اما گفته نه منم دیگه هیچی نگفتم ففکرکنم بخاطرهمین مهربون شده بود اخه مامانم خیلی زنگ زد که بیا گفتم وقتی راضی نیس منم ک نمیتونم خودم بیام ولش کن دیگه این و شنید احساس کردم ذوق کرد اما بروم نیاورد
آفرین ماهک جان
لطفاً انرژی مثبت بفرستید دوقلوی سالم باردار بشم  ...  تو نیکی می کن و در دجله انداز خداوند در بیابانت دهد باز ...خدایا شکرت ☺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجل فَرَجَهُمَ ☺ و آدمی که خدا دارد چه غم دارد...
افرین ماهک جون همسرت چون داری اون اقتدار را بهش میدی باهات مهربون شده انشالله خیلی زود حالت خوب بشه و کنار هم شاد و خوشبخت باشین
همه ﭼﻴﺰﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﺱ ... ﻧﻤﻮﻧﺶ ﻣﺎ خانم ها ... ! ﻭﺍﻻ!! ☝️ خدا سایمونو از سرشون کم نکنه!! *** http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1258877&T=%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87_&PageNumber=1
سلام ماهک جان همه حرفا رو بچه ها گفتن دیگه من چیزی نمیگم! فقط اینکه بنظر منم چون اقتدارشو بهش نشون دادی اینطور خوب شد.. آفرین! فقط اینکه هیچی نمیگی و مقایسه نمیکنی و اینا کافی نیست باید ازس تعریف کنی به نظراتش اهمیت بدی و کلا ببریش بالا، وقتی عملی ببینه تو اون رو مث باباش نمیدونی خلا درونش برطرف میشه و جای خودش رو تثبیت شده میبینه!
اگر هوشیار نباشید، رسانه ها شما را وا می دارند که از "ستم دیدگان" متنفر؛ و دوستدار "ستم گران" باشید.
ماهک خیلی خوشحال شدم برات.معذرت میخوام که درموردت اینجوری فکر کردم. منم میخواستم بگم بابت پاتختی خاله ات چون شوهرت حس کرد اقتدارشو بهش برگردوندی رفتارش باهات خوب شده که بچه ها خودشون همه چیو گفتن. ببین به مردها فقط باید نشون بدی که مظهر قدرت هستن.یعنی... فقط هندونه بدیم زیر بغلشون

اللهم احفظ قائدنا و سیدنا و مولانا و مرجعنا امام خامنه ای🌸 دستمو بگیر نزار اشتباه برم جز در خونت تو بگو کجا برم، بی قرارتم ای همه قرار من، تو بی کسی هام عشق تو تبار من. 🌸 🌸 🌸     چه چیزی تو عمقه چشاته که من یک نگاهه تو رو به یه دنیا نمیدم، که بعد از تماشای چشمای تو از زمینو زمان عاشقانه بریدم...اومدی تا بره فصل دیوونگی ،شدی آرامش کل این زندگی، با تو هر ثانیه عاشقانست برام، آرزوهامو از کی به جز تو بخوام 🌸🌸🌸

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792