سلام.نبودی چند روز گلم ؟
ساعت گرفتم اونم با حضور خودش!
واصلا چنبار ک رفتم نتونستم بگیرم آخه هرچی گرونتر میشدن بیشتر ازقیافه میوفتادن وقیمت پایینترش قشنگتربودن.
کلا ساعت دیجیتالی دوس نداشتم زده تر شدم.
با اینکه سورپرایز نبود اما خوشحال شد،هرچند ک خودمو کشتم تا گذاشت بخرمو نمیخوامو چرا میخوای زحمت بیوفتی و وای وای موقع حساب کردن...!ک نگم ...
فروشنده گف اصا پول نمیگیرم دیگ...خلاصه شد دفعه آخرم ک صداش کنم واسش هدیه بگیرم.
مگ میذاشت حساب کنم...اما چون عروسی میرفتیم میدونم توو این کرونا اما بهرحال یه فامیل دور داشتیم ک عروسی گرفت...
۱۶ بود عروسی یکم عجله کردم میدونم ک دوس داشتم ساعتو بپوشه رفتیم گرفتیم، گفتم دوستاشم صدا کنم ک همه دیدم هم از کرونا میترسیدن هم بعضیاشون اومدن عروسی خلاصه اینم بیخیال شدم.البته با یکیشون ک پسرعموم میشه شبه قبلش هماهنگ کردم ک فردا کیک میگیرم میدم به یکی از اقوام بیاره بگیر ازش ظهر تا ماهم ک عصری میایم ذوق زده شه،اینم بماند ک ساعت ۱۱ صبح من هنو کیک نگرفته زنگید گف من زودتر میخوام برم انقد حالم گرفته شد ک قهر کردم فکر کرد چون منم میخواستم حتتتما باخودش برم ناراحت شد تا ۳نرفته بود ک بیاد سراغم طبق همون ساعتی ک دیشبش باهم هماهنگ کرده بودیم بریم ، اما من فک کردم ک رفته.۳ ک اومد باز عصبی تر شدم گفتم چرا اصلا نگفتی ک نرفتی چون من حتی اصلا بیخیال رفتن ب عروسی شدم یعنی به مامانم اینا گفتم ک نمیام !خلاصه تامنه فس فس آماده شدم طوری شد ک آخرین نفر رفتیم عروسی....
اما دیگ روز تولدش از کیکش نگذشتم با مامانم رفتیم گرفتم خودش اومد سراغمون از بازار ک انقد سعی در قایم کردنش کردم ک اونم کجکی شده بود...آخرشم فهمید ،آخه قرارنبود بیاد سراغمون.اما بخاطر کمبودخوابش سرحال نبود ک کیکو ک اوردیم بعد شام خوابش پریدو باهام رقصیدوتشکر بوسه و.....
البته هنوزم نامه و جعبه گلش مونده ک چون گذشت گذاشتمش واسه سالگرد عقدمون...نزدیکه ایشالله هشتم فروردینه صدالبته ک هروق میاد اتاقم میگ عیدشدو این گلهاتو میخوای چیکار کنی بالاخره ببینیمشون....!