2777
2789

خيلي تاپيك زدم چند روزه من ١٢ روزه خونه بابامم اونم چرا چون كه پدر شوهرمم مريض بوده و شوهرم رفته اونجا ميمونه انگار نه انگار كه من هستم 

خانوادش شوهرم با من قهرن و من نميتونم اونجا برم خونه خودم نيستم چون نصف اساسم تو كارتن و قرار بود كه اساس كشي كنيم به يه شهر ديگه كه به خاطر كرونا و مريضي پدر شوهرم عقب افتاد 

مامانم همش ميگه شوهرت بي مسيوليت انگار نه انگار تو هستي و رفته و ولت كرده و اين زندگي مشترك نيست 

چند شب پيش باهاش بحث كردم گفت به مامانم ميگم اشتي كنين بيا اينجا اما هنوز كه نگفته 

از اينور امروز شوهرم ميگه همو ببينيم انگار دوست دختر دوست پسريم ٢ ٣ ساعت همو ببينيم منو بزاره خونه بابام دارم😢دارم دق ميكنم از دستش

امشبم رفته به مامانش بگه مامانش گارد ميگيره 

از اونطرفم ميخواد پيش باباش بمونه

منم اين وسط نميدونم چيكار كنممم

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

چند وقته ازدواج کردی؟

گرگ  باش...       هیچی دیگه همین!       اصن به من چه؟!      مرغ باش تخم بزار!  والا!!!   الماس_شب هستم.   یه روز یکی درمورد بی اعتقادیش به خدا تاپیک زد،منم نظر گذاشتم و مخالفش بودم،اما در عین ناباوری کاربریمو تعلیق کردن! #نی_نی_یار_با_دقت😒.  عاشق حیواناتم😍 اگر مسائل روان شناختی/شخصیتی براتون پیش اومد،بپرسید میتونم کمکتون کنم.
2803

بزارش کنار

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    
2804

مگه پزشکه؟مقصر خودشه عزیزم تقصیر خانواده شوهرت نیست اولویت الان خانواده خودشه الان یه عده گارد نگیرن ولی باید توازون برقرار کنه چه لزومی داره اونجا بمونه خب مگه کس دیگه ندارن؟

دوستان من سامارا هستم عضویتم سال 95بود ولی به دلایلی کاربری قبلیم حذف شد
2805

واقعا شرایط رو باید درک کنی.شما الان همسر هستی.باید کمک حال شوهرت باشی.ازدواج واسه همینه دیگه.سبک کردن بار روزهای سخت و همدلی و محبت.به حرف مامانت گوش نکن والا زندگیت رو می پاشونه

من اگه جات بودم میگفتم بیا منو ببر پیشت حتی اگه قهری کسی میخواد خوشش بیاد یا نیاد مجبوره یا بخودت بگه یا شوهرت که مجبور شه بفکر تو زندگیش باشه‌ برو خونه پدرشوهرت و عین خیالت نباشه قهرید که قهرید

2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز