2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

وقتی جواب آزمایش بارداری + میشه دیگه خودتو مادر حس میکنی نقشه میکشی اسم انتخاب میکنی ... اری جان خیلی سخته که کاخ آرزو ها روی سرت خراب بشه .... اما خدا رو شکر کن روشو ندیدی خندهاشو حرف زدناشو و بعد از دستش بدی .. ان وقته که صبر ایوب میخواد تحمل دوریش ....
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد / و از دست اجل بسی جگرها خون شد / کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی/ احوال مسافران عالم چون شد
سلامممممممممم با دیدن اسم دخترت فلبم لرزید منم آرشیدای نازمو پارسال از دست دادم امروز سالگرد تولد تنها بهانه زندگیمه واسه منم دعااااااا کنید خیلیییییییی محتاجم
‎درست زمانی که بین همه اگرها وبایدها وچون وچراهامصمم میشوی بنشینی وبر سر سجاده مهرش وازخدا نام مادررا التماس کنی، آن زمان است که خدا نعمتش را...منتش را... بر سرت تمام کند ونام زیبای مادر را برازنده باقی اسمت کند قصه تنهایی روزهای زندگیت تمام میشود.یکی می آید که تو به لطف بودنش بهترین حس ها راتجربه می کنی وبه ضمانتش وام مادرانه میگیری.. radvin dalile zendegi maman 2 shahrivar zamini shud
سلامممممممممم با دیدن اسم دخترت فلبم لرزید منم آرشیدای نازمو پارسال از دست دادم امروز سالگرد تولد تن ...

سلام  دوست عزیز با گذشت این همه مدت دارم پیام میدم بهت منم دو ماهه دخترمو از دست دادم، الان بچه داری؟ چطوری کنار اومدی

مادرهایی که بچه از دست دادین والان دوباره یا اقدامین یا باردارین و یا هم دوباره مامان شدین بیان با | تبادل نظر نی نی سایت

https://www.ninisite.com/discussion/topic/2957813/مادرهایی-که-بچه-از-دست-دادین-والان-دوباره-یا-اقدامین-یا-باردارین-و-یا-هم-دوباره-مامان-شدین-بیان-با?postId=96274869

💫خداوندا تو میدانی آنچه را که من نمیدانم  در دانستن تو آرامشی ست ودر ندانستن من تلاطم ها خدایا با آرامشت تلاطم هایم را ارام ساز  خدایا اونی که میخام بهم بده دلمو اروم کنسلامتی امام زمان وتعجیل ظهورش صلواتی بفرست 💖الهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 💖 خدایا ارامشی بهم بده از جنس خودت  آمیییین

من یه پسر ۱۳ ساله دارم..پارسال حامله شدم .تو هفته سیزدهم که برای غربالگری رفته بودم سونو .فهمیدم هفته دهم قلب بچم از کار افتاده.بعد هشت ماه دوباره باردار شدم.همه چیز خوب بود تا ماه آخر که تحمل گلوکز نداشتم..دکترم منو پیش دکتر داخلی فرستاد .وبعد دکتر داخلی گفت باید بیمارستان بخوابی تا قندت چک بشه .بعد یه هفته خوابیدن تو بیمارستان همه چی خوب بود و دکتر داخلی منو مرخص کرد .دکتر زنان کشیک گفت باید بری nst رفتم گفت خوب نیست و باید زود سزارین بشی وگرنه بچه تو شکمت خفه میشه ..من به دکتر گفتم هفته ۳۶ هستم اگه بچم و بردارید دستگاه دارین .گفت ما اینجا بهترین دستگاه پ بهترین دکتر اطفال و داریم. منو بردن اتاق عمل دیدیم .چند تا مرد هستن که با عصبانیت میگن این فقط امروز میاره میبره پ میدوزه..دکتر اومد من که از کمر بیهوش شده بودم تموم حرفاشون می شنیدم

بعد این که بچمو برداشتن دکتر بهم گفت آب رفته تو ریه اش باید ببریم تخلیه کنیم.بعد منو بردن تو بخش هر چی موندم آرشم و بیارن دیدم خبری نیست بعد آقام اومد گفت.دکترا گفتن بچه باید سه چهار روز تو دستگاه بمونه..فرداش با اون هم درد خودم جمع و جور کردم تا بتونم برم ببینمش.خلاصه کلی التماس از پرستار گذاشتن مادرم منو ببره .دیدم آرشم تو یه شیشه.از پرستار خواستم برم نزدیک ببینمش..دیدم آروم خوابیده.بعد دوباره برگشتم بخش.فرداش مرخص شدم رفتم پیشش بمونم که اگه دکتر اجازه داد بتونم بهش شیر بدم.دیدم بچمو به یه دستگاه دیگه وصل کردن .بهش اکسیژن و چیزای دیکه وصله از پرستار پرسیدم گفت ..بمون دکترش بیاد از خودش بپرس..ددکتر که اومد ازش پرسیدم مشکل بچم چیه ..گفت ریه بچه شما مشکل داره ..شما چرا اینجا زایمان کردی ..دستگاه برای بچه شما ما نداریم..اون لحظه تموم دنیا برام سیاه شد..زنگ زدم به آقام که دکتر اینطور میگه..آقام چند تا بیمارستان رفت که بتونه بچمو انتقال بده ولی همه بیمارستانا گفتن بچه رو اگه تکون بدین میمیره. شبش دکتر کشیک اومد و گفت میخایم بچه رو انتقال بدیم .گفتم ما همه جا زنگ زدیم گفتن بایدهمونجا بمونه حرف منو گوش ندادن و بچه رو جابه جا کردن بچم همون لحظه حالش بد شد..دوباره اوردن به دستگاه وصل کردن ..ولی بچم دیگه مثل قبل نشد ..فرداش دوباره دکتر اطفال اومد گفت باید بچه رو انتقال بدیم ..هر چی التماس کردم کریه کردم داد زدم دوباره بچمو از دستگاه جدا کردن که ببرن نتونستن .و بچم نتونست تحمل کنه و مرد.ومنم همون روز مردم .از اون روز تا حالا زندگی برام بی ارزش شده. فقط خودم بخاطر پسرم سر پا نگه داشتم.. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز