2777
2789
عنوان

از بیکاری نمیدونم تاپیک چی بزنم😂😂

| مشاهده متن کامل بحث + 419 بازدید | 82 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چ توهمی؟😂

عزیزم تو تاپیک خودت دارن حرف میزنن😂. من الان مستقیم اشاره کنم ک قیمه قیمه میشم. من نمیدونم کی این زنان سرزمین من دست از جنگ با هم سر مردانشون برمیدارن؟😂 عمرا اگه مردا اینجوری باشن.

من‌ مادر دو فرشته آسمانیم💫💫 یکی در دستان خدا آرمیده و دیگری در آغوش من💞 
ای جان😄نگران نباش. ان سالله ب سلامتی میاد. ما رو هم خبر کن. حداقل تو خوسحالیش شریک شیم. وای ناهید ج ...

قربونت برم عزیزم😍😍

چشم حتما دعا میکنم❤❤

راستی اوپیتا جان ، شما مجردی؟ متاهلی؟ بچه داری؟

شدی قلبُ تنُ روحم 💍💕
اگه رستوران یا آشپزخونه بیرون بر شبانه روزی هست زنگ‌ بزن سفارش بده من که به خودم میرسم شکم پرست نی ...

واای من هر ثانیه یه چیز هوس میکنم اگه بخام دنبال هوسام برم ۲۴ ساعته باید برم خرید 😢

لایک نکنید لطفا.ممنون ♥️

ی داستان تصویری میزارم براتون ....

داشتم پوشک پسر کوچک خانواده رو عوض میکردم گفتم بزار ازش ی عکسی هم بگیرم 

که ناگهان پسر بزرگ خانواده وارد اتاق شد..

ی چپ چپ نگام کرد و رفت پیش پسر کوچک دراز کشید (حسودیش شده بود)

گفتم عشقم عزیزم نفسم بیا از تو هم عکس بگیرم تو پسر ارشد خانواده ای تو گل منی  فیافشو ببینید چیکار کرده

وای قربونش برم داشت از زیر نگاه میکرد.موهاش بلند بود میبستم براش

هیچ عشقی بالاتر از عشق مادر به بچه هاش نیست.عاشقتونم جوجه های خوشگلم🐥🐥
ی داستان تصویری میزارم براتون .... داشتم پوشک پسر کوچک خانواده رو عوض میکردم گفتم بزار ازش ی عکسی ه ...


خدا حفظ کنه برات پسراتو عزیزم😍😍😍

و خوب میدانم سالهاست که مرده ام...

ناهید جون اتفاقا یه چیز جالب واست تعریف کنم. البته الان میگم‌جالبا. دیشب ک اتفاق افتاد قلبم شکست اصلا. دلم‌گرفته بود از خونه اومدم بیرون. همینجوری راه میرفتم ک بغضم ترکید و گریه کردم. خزیدم تو تاریکی پیاده رو ک کسی اشک و چشمتی قرمزم نبینه.‌گفتم قدم بزنم بعد برم خونه. شاید این سرما ک تو جونم میشینه فکرم منحرف کنه. خیلییییی سرد بود. منم دستکش نداشتم. شلوار گرم و کامشن و... همه چی بودها دستکش نبود. منم چادری ام. دیدم این‌چادر یخه. دستما کردم تو جیبم و گفتم بیخیال حتی سرخوردن.‌ک خطرناکه اینحکری. حالا چ برسه ک ب پر چادر فک کنم.‌همینجودی تو تاریکی و خلوتی گوشه میاده رو تو خودم فرو رفته بودم و داستم ب غصه هام فک میکردم و سرم‌پایین و طبیعیه ک چادرم عین شنل پشتم اویزون. البته کامسن بلند و چندلایه لباس و...

یهو یه خانواده از بغل دستم رد شدن و خانومه نمیدونم وایه خودشیرینی پیش شوهرش و یا عقده های فرو خورده و.... یهو گفت نگاس کن. مثلا چادر سر کرده. انداخته پشتش. 

من میگی😨😨😨😨مونده بودم تو این تاریکی ک من هاله ای ازینا رو میبینم.‌جرمم چیه؟ تو این سرمتی زمستونی؟ با این همه لباسی ک از رو هم‌پوشیدم؟ جرمم اینه ک دستم گذاشتم تو جیبم؟ دلم‌مبخواس برگردم بخش بگم‌ممنون ک شوهرت اولش من ندید ولی تو متوجهش گردی😒 اون شب هنه ش فک میکردم این همه بی مهری و جنگ ما زن ها با هم از کجا مباد؟


من‌ مادر دو فرشته آسمانیم💫💫 یکی در دستان خدا آرمیده و دیگری در آغوش من💞 
قربونت برم عزیزم😍😍 چشم حتما دعا میکنم❤❤ راستی اوپیتا جان ، شما مجردی؟ متاهلی؟ بچه داری؟

متاهلم. نه بچه ک ندارم. دوسه ماهه ب اصرار شوهرم تو اقدامیم.من ک ته دلم هنوز  ب بچه داشتن رضا نیس. ولی خوب سنمون هم داره میگذره. راضیم ب رضای خدا. 

من‌ مادر دو فرشته آسمانیم💫💫 یکی در دستان خدا آرمیده و دیگری در آغوش من💞 
واای من هر ثانیه یه چیز هوس میکنم اگه بخام دنبال هوسام برم ۲۴ ساعته باید برم خرید 😢

عزیزم ضائقه تو که میدونی

از قبل تهیه کن 

فقط شام این ها رو نمیشه

من ی چمدون چوبی طرح دار دارم

پر از خوراکی و خوردنی هست

یک کلید دست منه

یکی مامانم

قفل هست  


یا خدا فاحشه خونه شده ایران

جفتشونم بردن بازداشتگاه🤦🏼‍♀️باورکن شوهرم بهم گفت اصلا خودم خجالت کشیدم یعنی چی این کارا

پدر قصه ی تکرار نشدنی🖤دانشجوی حقوق🥰ان شاءالله امیدوارم که آزمون وکالت قبول بشم🥰
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792