2777
2789
عنوان

با عشق ازدواج کردیم .... ولی هر روز داریم نسبت به هم سرد تر میشیم

| مشاهده متن کامل بحث + 16465 بازدید | 96 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مامان نازنین جون من تا حالا از همسرم دور نشدم و امکانش رو هم ندارم چون شاغل هستم و زیاد نمیتونم مرخصی بگیرم و از همه مهمتر اینه که شوهرم به پسرم خیلی وابسته است و نمیتونه پیشش نباشه ... تمام مامریتهای خودش رو هم کنسل کرده که پیشش باشه
مامان جان سلام ،‌ من دقیقا مشکل شما را گذراندم . من و شوهرم 5 ساله که عقد کردیم و 4 ساله که عروسی کردیم و یک پسر دو سال و 4 ماهه دارم . من و شوهرم از قبل هم هیچ آشنائی با هم نداشتیم و ازدواج ما کاملا سنتی بود و از نظر فرهنگی خانواده هامون با هم در یک سطح هستن. شوهر من هم از اول با وجود اینکه من را دوست داشت ولی اصلا اهل محبت کردن و ابراز علاقه نبود . این روال ادامه داشت تا اینکه بچه به دنیا اومد اون وقت بود که من بهش سرد شدم و رفتارم شد عین خودش ولی مرد و زن با هم متفاوتن سردی رفتار من باعث شد که کلا روابطمون سرد بشه شوهرم عوض نشد ولی چون من تغییر کردم و دیگه مثل قبل دور و برش نبودم و بهشت محبت نمیکردم روابطمون سرد شد . اول بهت بگم که این سردی تو یک کم عادیه و اون هم به خاطر تغییرات هورمونی بعد از زایمان و دوران شیردهی که بعد از اینکه بچه را از شیر گرفتی بهتر میشه ولی مثل سابق نمیشه . چون من خودم دلم با شوهرم صاف نمیشه .
مامانی میدونی وضعیت منم همینجوریه منم شوهری پسرم رو خیلی خیلی دوست داره ولی وقتی ازش کلافه میشه سرش داد میزنه و میگه اصلا تو چی بودی اومدی توی زندگیمون بهم میگه بچه دار نمیشدیم خیلی بهتر بود چند ماه قبل شوشویی گفت خیلی حسودیم شد وقتی پسری بدنیا اومد و میدیدم بهش توجه میکنی راستم میگه من که همیشه براش زیباترین لباسها رو میپوشیدم و بهترین ارایش رو میکردم الان حتی حوصله خودم رو هم ندارم صبح تا ظهر که سرکارم بعدش هم که به کارای خونه وپسر باید برسم وقتی هم میمونه ؟
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش . . .
مامان جان باید سعی کنی خودت گرما را به زندگیت بیاری از شوهرت توقع نداشته باش چون من خودم هر چی منتظر یک حرکتی از شوهرم شدم بی فایده بود چون معمولا با وجود علاقه‌ای که به زنشون دارن که بعد از به دنیا اومدن بچه بیشتر میشه تلاش خاصی برای گرمی بخشیدن به رابطه نمیکنن و همیشه منتظر حرکتی از سمت تو هستن
سمیه جون من هم مثل شما هیچ وقتی ندارم .... از همه مهمتر اینه که رابطه ما با خانواده هامون هم زیاده و همیشه باید یه وقت خالی واسه اونا داشته باشیم و این بیشتر باعث میشه که وقت نداشته باشم به خودم برسم
مامان سمیه درست میگه ما که کار میکنیم شرایط سخت تری داریم چون وقتی از سر کار میریم خونه بیشتر انرژی مون را صرف کارهای خونه و بچه میکنیم دیگه برای رسیدگی به خودمون و شوهرامون وقتی نمیمونه و همین باعث دوری و سردی از همدیگه میشه . من که دیگه هر چی سعی میکنم انگار اون علاقه و هیجان قبل را نسبت به شوهرم ندارم و فقط به خاطر حفظ زندگی و عادت به اون دارم باهاش زندگی میکنم
مینا جون نمیدونم چکار کنم؟ همه سعی ام رو می کنم ولی اگه کوچکترین حرفی بهم بزنه سریع از کوره در میرم و هر کاری کردم رو خراب می کنم .... ازش انتظار دارم اون هم یه کاری بکنه ولی اصلا به روی خودش هم نمیاره
من راهکاری که می تونم بهت پیشنهاد بدم اینکه که از مامانت یا یکی از اطرافیان خواهش کنی بچه را چند ساعتی نگه داره و تو به خودت برسی و خونه و یک غذای خوشمزه درست کن و یک لباس خوب بپوش و آرایش کن و بعد منتظر شوهرت بمون و به قول معروف سورپرایزش کن براش کادو هر چند کوچیک بخر . مطمئن باش جواب میده . بهتره به یک مناسبت باشه مثل سالگرد عقد یا عروسی یا تولدش . البته یک چیزی را هم بهت بگم خیلی از این راهها را امتحان کردم ولی احساس خودم نسبت بهش مثل قبل نشد و شاید به اون صورت لذتی از این کار نبردم ولی عزیزم چاره ای نیست بالاخره ما زنهایی هستیم که میخواهیم به هر دلیل زندگیمون را حفظ کنی و باید براش تلاش کنیم
سلام عزیزم به گذشته برگرد و ببین این سردی از کجا شروع شده یا اصلا اوایل زندگی تون چجوری بودین.
گاهی اوقات نگفت دلخوری ها وتوقعات کوچک وساده نتیجه بدی داره . به نظر من باید با شوهرت با هم یک مروری به زندگی تون بکنید .
امیدوارم مشکلاتت حل بشه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792