نرو مامان آینده من از تنهایی میترسم
.یه نفر اومد پیش پیامبر میخست یه چیزیو بگه هول کرد به لکنت افتاد کم آورد.پیامبر در آغوشش گرفت گفت من هم بشری عین توام واز مادر شیر خوردم.حالا من هر وقت احساس میکنم کسی به دلایلی ز من متبحر تره یا زمینه های فکری بالایی داره گاهی وقتا که حی میکنم الان جلوش چی جوری باشم .به نوزادیش فکر میکنم اینکه اونم کوچولو بوده نیازمند بوده عین خودمه بابا
چقدرم اعتماد بنفس باز می یابم