میشه یکی منو لایک کنه
یه چیزو داشته باشین ظرافت میاد...... خ.اهریا پیش شوهرامون با ناز صحبت کردنو یاد بگیریم خیللللللللللی تا ثیر داره........ بقیه ظرلفتها کم کم خودش میاد چون وقتی شوهر استقبال میکنه و قطعا میکنه چشمه ی زنانگیمون کم کم میجوشه
چی شد؟
چی ب چیه 😁
این لینکایی ک استاتر گذاشته متسفانه دگ کار نمیکنه
من از زنونه بودن فقط دارم خودم و لاغر میکنم
لباسامم ی کمی تغیرشون دادم
خیلی چیزا نیاز ب پول داره و عصاب راحت
ک من ب شدت عصبیم نمیتونم کنترل کنم
بیپول هم هستم😐
موضوع تایپکتون خیلی جالبه و بعضی کامنتا واقعا منو به خودم آورد و فهمیدم خیلی احمقم من قدرت بدنیم بخاطر ورزش زیاده ولی همیشه انگار کارگرم مثلا بخاطر اینکه اذیت نشه شوهرم بخاری رو تنهایی سه طبقه بالا بردم یا موقع اسباب کشی کل وسایل و میز ناهار خوری سلطنتی که بخاطر چوبکاری به شدت سنگینه تنهایی جابجا کردم فرشارو جمع کردم و .... یا بیرون وسیلیه میگیرم همه سنگینارو من دست میگیرم یا بیشتر پلاستیکا دست منه واقعا ظرافت زنانه رو فراموش کردم به کل شوهرم چندشب پیش بهم گفت حس میکنم یه مرد کنارمه البته اینو به شوخی گفت ولی خیلی این موضوع اذیتم کرد چون تو گذشته م کسی که عاشقش بودم و فکر میکردم عاشقمه همچین چیزی گفته بود درحالی من از نظر چهره خیلی زیبام ولی توی رفتارم ظرافت ندارم و تاحالا هم تلاش نکردم که عوض بشم حتی انقد احمق و مغرور بودم که اوایل ازدواج وقتی تو رابطه یا بعدش درد داشتم جور دیگه وانمود میکردم و میگفتم شوهرم نفهمه ناراحت بشه یا .... الان بهش فک میکنم خیلی خنگ بودم اونموقع وقت ناز بود نه پنهون کاری و تا صبح پیچ خوردن کاش بشه درست شم
زندایی من ۲۴ سالشه خیلی دخترو ساده و خوبیه خیلیییییییییی ولی داییم خیلی ب لباس پوشیدنش گیر میداد کم بااش حرف میزد ی زندگی معمولی داشتن تو دوران نامزدیو عقدی واقعااا خیلی باحال بودن بعد عروسی ی مدت بعد خیلی سرد شدن
ی روز زنداییم باهام حرف زد ک چیکار کنم دارم خل میشم و این حرفا میگفت بعضی وقتا ب لباسای تو خونه گیمم گیر میده ک اصلا رنگش خوب نیستو این حرفا
بهش گفتم بیا امتحان کنیم ی سری رفتارارو شاید درست شد
گفتم باهاش برو بیرون بگو میخوام برام لباس انتخاب کنی چند دست لباس با سلیقش بپوش تو خونه اگرم دوسنداشتی یبار امتحان کن البته اون لباسای تو خونگیشو داییم انتخاب کرد ی مدت اونا رو میپوشید میگفت وای سلیقت خوبه هیلی خوشگله اونایی ک انتخاب کردی
یا همش میگفت بهش عاشق صداتم وقتی باهام حرف میزنی عشق میکنی داییم دیگ سر کارهم ک بود بهش زنگ میزد همش😂😂😂
خلاصه همش قربون صدقش میرفت براش غذا درست میکرد جور واجور ب بهونه های مختلف کیک درست میکرد جشن کوچیک میگرفتن
دیگ ی جوری شده بود ک داییم میگفت یکی بچمونو بگیره مافقط باهم تنهاا باشیم شب تا صبح صبح تا شب
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز