امشب یک قرار کاری با یک آقای حدودن ۴۰ ساله داشتم که توی کافه گذاشتم
این آقا ازدواج کرده و یک پسر هم داره و هروقت این مدت من دیدمش حلقه دستش بوده حتا امشب هم دستش بود
امشب تازه رسیده بودیم و داشتیم درباره اینکه چی بخوریم صحبت میکردیم که یک دختره محکم خودش رو زد به این آقا و بدون عذرخاهی رد شد
منم فکر کردم یا متوجه نشده یا بی ادبه توجهی نکردم
چند ثانیه بعد دختره برگشت و خیلی خیلی تابلو زل زد به صورت اون آقا و یک لبخند هم روی لبش بود از کنار ما رد شد و پیش دوستاش نشست
منم خودم رو زدم به اون راه ولی دیدم که وقتی بلند شد بده سفارش بده یا بعدش که رفت سفارشمون رو بیاره دختره رو زیرچشمی نگاه کرد و اونم تمام مدت خیلی واضح زل زده بود به این و لبخند میزد
این آقا واقعن خوش تیپه و وضع مالی خیلی خوبی هم داره ولی انقدر این دختره زود اینکار رو کرد که حتا بعید میدونم وقت کرده باشه به این چیزا توجه کنه
باورتون نمیشه چقدر حالم بد شد
اصلن نمیفهمم این دختر چرا باید این کارو بکنه
از سر شب دارم فکر میکنم چقدر جامعه خراب شده
برای دوستم که تعریف کردم گفت اندرزگو پر شده از دخترایی که میان اونجا مردها رو تور کنند که براشون خرج کنن
ولی آخه این حتا وقت نکرد درست حسابی این آقا رو ببینه یا اصلن منو ببینه شاید اصلن زنش بودم یا اینکه حلقه رو ببینه به این فکر کنه بابا این طرف زن داره یا هر چی