2777
2789
عنوان

چجوری به شو شو هاتون محبت میکنین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 16214 بازدید | 85 پست
سلام دوستان
بهتر نیست که نگاهمون را نسبت به همسرانمون تغییر بدیم مثلا این لفظ شو شو که در نی نی سایت مد شده و همه به جای لفظ همسرم شوهرم و....کلمه شو شو را به کار می برند اصلا جالب نیست و به نوعی سبک شمردن آنهاست اگر در ذهنمان ودر دنیای مجازی به آنها احترام گذاشتیم در عالم واقع هم احترام میگذاریم و احترام متقابل محبت می آورد
فاطیما جان ضمن تائید تمام نظرات از لحاظ اینکه هر مردی به توجه و احترام نیاز داره، ولی این نکته را فراموش نکن که تو هنوز هورمونهات منظم نشده و مطمئنا" یک جاهایی ناخواسته اونو نادیده گرفتی و همین باعث دوریتون شده. سعی کن اول خودتو پیدا کنی و به خودت برسی و سر حال بشی، اونم خودبخود جذبت می شه دوباره. هر چقدر برای خودت احترام قایل بشی اونم به همان اندازه احترام می زاره. خوشبختیتو از اون طلب نکن و برای خودت اول زندگی کن، مطمئن باش اونم در خوشی تو خود را سهیم خواهد کرد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بچه ها من یه مشکل خیلی گندههههههه دارم
هر قدر به شوهرم محبت کنم
بهش رسیدگی کنم
اون بازم ناراضی به نظر می رسه
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد * و از دست اجل بسی جگرها خون شد *کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی*احوال مسافران عالم چون شد
آخه بعضی وقتا اینقد عصبانی می شم که همه چی رو زیر پا می ذارم
اونوقت شوشو فقط همون لحظه رو یادش می مونه دیگه خوبی ها به چشمش نمیان
به خاطر این همیشه انگار ناراضی از من
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد * و از دست اجل بسی جگرها خون شد *کس نآمد از آن جهان که پرسم از وی*احوال مسافران عالم چون شد
ممنونم سارا جان خیلی مفید بودن حرفات.همینطور نظرات مامان لیلای عزیز هم برام مفید بودن.

مامان کنجد شوهرم اصلا اهل گوش دادن نیست ولش کن 2 ساعت برات حرف بزنه ولی تا میای دو کلمه باهاش حرف بزنی اونقدر حرف میاره وسط و نصیحت میکنه و متهمت میکنه که پشیمون میشی از حرف زدن.اوایل براش نامه مینوشتم ولی یه مدته که حوصله نامه نوشتنم ندارم اخه وقتی حرفای من هیچ اثری روش ندارن و اون خودشو بهترین مرد دنیا میدونه و همه کاستی ها رو از من دیگه من چی بگم بهش؟
البته بچه ها من یه اشکال بزرگ دارم و اونم اینه که ارومم یعنی اهل شلوغی کردن و بپر بپر کردن و از سر و کول بالا رفتن و...نیستم البته از نظر شوهرم یه اشکاله از نظر خودم شخصیت ارومی دارم همین.ولی شوهرم اروم بودن منو دوست نداره با اینکه قبل از ازدواج کاملا منو میشناخت و میدونست چه جور شخصیتی دارم.منم بعضی وقتا سعی میکنم خودمو تغییر بدم ولی چون شلوغی تو ذاتم نیست نتیجه اش میشه شوخیهای بی مره و کارای لوس
چقدر زندگی سخت و سخت تراینکه با این آقایون محترم چکارباید بکنیم که راضی باشن ؟
من خودم یک سال اولی که ازدواج کردیم ازسرکارمیرسیدم خونه فوری دوش می گرفتم به خودم میرسیدم و غذا را آماده میکردم و باعجله کارهامو میکردم تا شوهرم میومد به استقبالش میرفتم می بوسیدمش باهم میوه میخوردیم و کلا مشکلی نبود تا وقتی که باردارشدم و بچه اومد خوب خیلی ازکارهایی که سال اول انجام میدادم را نمیتونستم انجام بدم الان هم تا ازسرکار برم مهد دخترمو بردارم برم خونه با بچه سروکله بزنم و به خونه و غذا و ..... دیگه به استقبال رفتن و ... از بین رفته و دیگه مثل اوایل نیستیم اصلا دوست ندارم این طور باشه ولی شده و دلم میخواد دوباره تو زندگیم تغییری بدم چون خیلی زندگیم سرد و یکنواخت شده
خوب پریا جان به نظر من قرار نیست که همیشه ادم یجور باشه. اون زمان با ان شرایط زندگی که داشتی میطلبیده که ان کارهارو بکنی، الان که بچه داریم و باید از مهد تحویلشون بگیریم و به کارهاشون رسیدگی کنیم، این مدلی زندگی میکنیم. مهم اینه که قلب و نگاهمان بهمدیگه بگه که چه احساسی نسبت به هم داریم و چه گذشتهایی داریم تو زندگی براشون میکنیم. خلوتمونم که هنوز پا برجاس و اونجا لحظه ابراز محبت زبانی است. منم دقیقا شرایطم مثل شماست و تنها کاری که همیشه انجام دادم اینه که از زندگیم و از کمترین چیزهای زندگیم همیشه لذت ببرم و اینطوری به اعضای خانوادم انرژی بدم اگر خدا بخواهد.
ای بابا من به این نتیجه رسیدم هر چی بیشتر به شوهرم محبت کنم نتیجه عکس میده مثلا دیروز یدم شوهری سحری خواب مونده خواستم با کمر دردم واسش سنگ تموم بزارم از صبح مشغول اش رشته درست کردن شدم کلی تحویلو محبت و سفره افطاری و همزمان غذای سحرو رو هم براش پختم سفره با عشق و محبت افطاری پهن کردم دیگه دیدم کمرم داره میشکنه پسری اب خواست گفتم براش اب بیار من کمرم بدجور گرفته به خدا از صبح سر پا هستم عوض تشکر گفت نه افطارتو میخوام سحرتم نمی خورم خودت پاشو اب بیار
خلاصه وقتی مزد زحمتتو اینجوری بهت میدن ادم میخواد منفجر شه خیلی ناراحتو عصبانی شدم کلی بهش حرف زدم بی خیال داشت با موبایلش ور میرفت اصلا من داشتم میترکیدم به ....ش هم نیاورد
بیچاره پسرم گوشاشو گرفته بود
فاطیما جون ببین زیادی هم لیلی به لالاشون میزاری لوس میشن
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز