2777
2789
عنوان

خیلی از دستتون ناراحتم😢

| مشاهده متن کامل بحث + 298 بازدید | 26 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چن سالته علی کیه دوست پسرت؟ از هم جرگدا شدی؟

وارد ۲۲شدم...

علی عشقمه قراربود ازدواج کنیم سه ماهه ازهم جداییم ترکش کردم به خاطر مشکلاتمون..خیلی طولانی توتاپیکهام هست 

نمیدونی...بعدِ رفتنت چی شد!                                   حتی آسمون ابری شد                                          عشق جاودانه من 💙علی💙
چن سالته علی کیه دوست پسرت؟ از هم جرگدا شدی؟

یزم ما۵سال باهمیم..خیلی عاشق هم بودیم جوری که تواین پنج سال نشد یذره ازعلاقمون کم بشه ..عشق من بواسطه شهرت پدرش و شغل وثروتشون..توزندگیش کلی دختربوده وهمه التماسش میکردن جورب که ارزش دختر رو هیچوقت نمیدونست وکلا میگفت من هیچوقت قصد ازدواج نداشتم وقتی میدیدم این همه دختر خودشون رو دراختیارم میذارن..تتاینکه من باابجیش همکلاس بودم وتو رسوندنای ابجیش منو دید و چندماه فقط التماسم کرد تاجوابشو دادم..وبعدهمش میگفت توروخدا بهم بخشید و بخاطر من خدایی خیلی عوض شد.همیشه میگفت تونظرم و نسبت به جنس زن تغییر دادی...

تومثل گنجی هیچکی جزمن نباید ببیندت..نباید زیباییهاتو دیگران ببینندواولا خرکیف میشدم..آقا کم کم دیدم اونقدر وحشتناک متعصب وشکاکه که من اجازه نداشتم بیرون برم میگف نباید کسی ببیندت..فقط برای کارای ضروری اونم بامامانم وباآژانس خانم بیردن میرفتم درطول روز چندساعت یکباربهش گزارش میدادم ک دارم چکارمیکنم..اونقدر شکاک بود که زنگ میزد من مثلا دستشویی بودم دیر میرسیدم قهر میکرد کلییی بهم تهمت میزد بعدش من اونقدر وابسته اش بودم که میگفت بمیر براش میمردم .اونقدرچسبیره بودم بهش باهام قهرمیکرد مریض میشدم اونقدر حالم بد میشد تامرز سکته میرفتم ازلحاظ جسمی تواین چندسال خیلی داغون شدم بخاطر استرس همش میترسیدم نکنه یه اتفاقی بیفته دوباره اون عصبی بشه وشک کنه..مثلا میگفت میام الان پنجره هاتون رو میشکنم زودباش بگو چکارمیکردی الان میام خفت میکنم.‌بعدشم کلی گریه وپشیمون میشد میگفت بخدا چون خخیلی شدید دوست دارم نمیتونم تحمل کنم یوقت یکی بخوادجای منو بگیره خیلی حالش بد میشد...

منم همیشه درحال التماس کردن بودم که اروم باشه..بعدش همه چیزو صدبار براش توضیح میدادم تاخیالش راحت میشد هرازچندگاهی ازم سوال میپرسید ببینه جوابام تناقض داره یانه.....خلاصه جوری شد که هیچوقت فکرنمیکردمن بتونم ازش جداشم و همین شد نقطه ضعفم و باهام قهرمیکرد تامن خودمو میکشتم وخیالش که راحت میشد من کاری نکردم میومد عذرخواهی ..خودشم جوری حالش بدمیشد میگفتم الان سکته میکنه...

بعدخیالش راحت بود من همیشه هستم دم دستشم بمیرمم نمیرم....سعی نکرد خودشو درست کنه ویکبار برای همیشه کاراشو بذاره کنار..

من اخرین بارتوتیرماه یه استوری گذاشتم بخاطر اون استوریم دیوانه شد دوباره کلی تهمت وتهدیدم کرد .من دیگه واقعا مردم دیگه روحی برام نموند خودشم داشت عذاب میکشید بخاطر حفظ عشقمون..بخاطر اینکه بهش نشون بدم مااینطوری فقط نابود میشیم و روزبروزپیرمیشیم گفتم شاید تقصیرمنم بوده ک اون هیچوقت نخواست تغییرکنه ازبس باهمه چیش کنار اومدم و ازبس چسبیدم بهش..برای اولین بار التماسش نکردم و ترکش کردم خودش رفت تو شوک قشنگ..اصلا باورش نمیشد منی ک یکساعت بدون اون میمردم چرااونکار رو کردم...

ولی باید میرفتم..باید میرفتم تازندگیمون حرمتمون عشقمون حفظ بشه اون باید تلنگر میخورد..و برای نگهداشتن من باید خیلی کارا بکنه باید توتنهاییش فکر کنه..الان ۳ماهه ازهم دوریم‌..



خیلی کارا کرده که من حرف بزنم..توتاپیکام هست..

اما هنوز اون غرورش رو داره ومستقیم زنگ نزده به خودم..

من ازدوریش دارم میمیرم هیچ امیدی ندارم..تنها امیدم اینه که روزی اون برمیگرده ولی منطقی

نمیدونی...بعدِ رفتنت چی شد!                                   حتی آسمون ابری شد                                          عشق جاودانه من 💙علی💙
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

شغل پاره وقت

miladxi | 2 دقیقه پیش
2791
2779
2792