خاطرات زایمان های طبیعی من 😁😁 صفحه 30

تپل_مانکن_شده

مدیر

عضویت: 1395/10/17

تعداد پست: 2022

سلام به همه دوستای عزیزم

بالاخره دست به قلم شدم و خاطره دو تا زایمان قبلی رو میخوام بنویسم 😍😍

چند تا پست رو آماده کردم بقیه رو به زودی میذارم

1398/07/24

17:57

32 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

پوه

عضویت: 1399/09/05

تعداد پست: 32

وقتی راه افتادیم هرکاری میکردم بتونم حرف بزنم اما مگه این بغض لعنتی میذاشت 😭😭😭 از به طرف استرس ع ...

واقعا اشکم در اومد

1399/12/18

18:40

0 نفر لایک کرده اند ...

ماه_65

عضویت: 1393/05/13

تعداد پست: 3744

واقعا عوضین کسایی که تو این موقعیت با آدما بد برخورد میکنن

واقعا. دکتره دوستش تازه فوت کرده بود. ظاهرا سکته کرده بود. این داشت تمام عقده هاشو سر من خالی میکرد. هی میگفت امثال شما باعث مرگ دکترا میشید و از این حرفا. نمیگفت پند بگیره و فکر کنه دنیا دو روزه. یه کم دعای خیر برای خودش بذاره

خدایا شکرت.....!!!!!!!! عید غدیر عیدیمو گرفتم. به امید شاد شدن دل همه... "فاطمه نازم 23 خرداد 94 اومد تو بغلم. ممنون میشم برا سلامتیش صلوات بفرستین"

1399/12/20

21:37

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان ریحانه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

پوه

عضویت: 1399/09/05

تعداد پست: 32

واقعا. دکتره دوستش تازه فوت کرده بود. ظاهرا سکته کرده بود. این داشت تمام عقده هاشو سر من خالی میکرد. ...

واقعا متاسفم براشون

1399/12/21

00:48

1 نفر لایک کرده اند ...