فقط مقاومت
نباید میرفت تا پسره یه جایی میگرفت
خب از اول نباید خونه مترک رو قبول میکرد
حالا که قبول کرده مجبوره تحمل کنه تا شوهرش از نظر مالی پا بگیره و مستقل بشه
فقط بگو تو این شرایط که یه سقف از خودشون ندارن بچه دار نشه به امید اینکه شرایط بهتر میشه
بچه دار شدن رو موکول کنه به منزل خودشون
[QUOTE=104480244]چی میگه مثلا بهش[/QUOTشکاکه گیر میده ب لباس پوشیدن خندیدن نگاه کردن کار خونه به هر چیزی که فک کنی
مهم نیس اون چیکار میکنه تو خودتو قاطی نکن یوخ دامن تورو نگیزه
از اول نباید چنین شرایطی رو قبول میکرد...
ما ها که جداییم هرروز اعصاب خوردی و غصه داریم از دستشون چه برسه باهم تو یه خونه کنار هم باشیم
مثلا بهش بگی مثل پدر مادرم عزیزی دوست دارم میگه ... باید عملی نشون بدی... بگی مثلا رفتی مسافرت دلمون تنگت شد میگه اگه تنگ شده بود زنگ میزدی.... یا مثلا باهاش بری مهمونی برادرشوهرت به شوهرت بگه ببین چقد خوبه زن گرفتی بعد پدرشوهر میگه همینه که بدبختش کردی ... یا میگه فلانی یبار اومد خونمون طرفامون شیت
تو کاری نکن الکی خودتو بده نکن
خدا کمکش کنه،ولی شما اصلا دخالت نکن هرچیم ازونا میاد پیشت بد میگه فقط سکوت کن و بگو غیبت میشه چیزی نگیم بهترهـ.همین خانوم ک میگی گناه داره و 17 سالشه،چون زخم خورده ازونا،میاد مثه ی زن دنیا دیده همرو رو تو پیاده میکنه،دلت بحال خودت بسوزه نه ب جاری؛
من یبار اومدم برا جاریم دلسوزی کنم چحور پشت خانواده شوهرم در اومد که نگو بعد من بده شدم توهم ول کن خودش باید از پس خودش بر بیاد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز