دو سه روز پیش واسم خاستگار اومد و خیلی پسر خوبیه میدونم ک منو میخواد و تو جلسه اول از کل ارزوهایی ک با من داشت میگفت و چن بار بهم گفت ک دوسم داره کلا پسره خوب و معقولی هم هست با بعد باخودم فک کردم یا باید با دوس پسرم باشم یا با ایشون ک اومده خاستگاریم دیگه منطقی نشستم فک کردم یاد حرف شماها افتادم دلمم نمیخواست ب کسی ک قراره همسرم بشه خیانت کنم امشب به دوس پسرم پیام دادم و نگفتم خاستگار دارم فقط گفتم تمومش کنیم سخت بود راضی کردنش نمیدونم واسه ایندم مشکلی پیش بیاره یا نه ولی توکل کردم ب خدا ک خودش کمکم کن شماهم واسم دعا کنید و اگه تجربه دارین بگین ک چیکار کنم از الان بهتره
ده سال پیش دو تا از دوستای من در موقعیت مشابه بودن یکی به خواستگار خوبش جواب مثبت داده و با دوست پسرش به هم زد. اون یکی به پای دوست پسره که کل دانشگاه میدونستن عاشقه دوستمه موند. اولی خوشبخت شد دومی بدبخت
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ابدا برام قابل درک نیست از تو ی رابطه میخوای بپری تویه زندگی مشترک صرف اینکه طرف مورد خوبیه 😑😑😑😑😑😑
چقدر دردآور است میخواهی خوب باشی که میخواهی با همه مهربان باشی اما بد فهمیده شوی و بد قضاوت شوی اما با تمام این قضاوت ها مهم نیست من برای خودم زندگی میکنم به عشق خدایی که از همه چیز آگاهست.
خب ببین تو که میدونی فرق داشتی چرا عاشقش کردی بنظرم سخت بتونی آینده عشقیتو بسازی، شک نکن آهش میگیرت ...
ببین عزیزم میفهمن چی میگی خودمم پشیمونم من خیلی واسه رسیدن بهشم جنگیدم ولی نشد...منطقی ک فک کردم خیلی وقته ب این نتیجه رسیدم قبل از اینکه خاستگاری بیاد واسم اصن