آخه من چیکارکنم با این شوهر شکاک و بددل .
شوهرم چندروز سرکار بود منم اومده بودم خونه خواهرم . حالا که دیشب میخواست بیاد دنبالم یکی از (فامیلای شوهرخواهرم) که یه آقای فاحشه هستش اومده بود خونه آبجیم .حالا شوهرم ازم خیلی ناراحت شد گفت چرا موندی تو این خونه میرفتی میشستی تو پارکینگ تا من بیام دنبالت. بعدش که بداشتیم میرفتیم خونه خودمون بین راه دوباره دور زد منو گذاشت دم خونه خواهرم گفت برو پیش همین آقا .بعد گاز ماشینو گرفت و رفت.منم دیگه خونه خواهرم نرفتم همش توخیابون بودم خیلی بغض داشتم.داشتم دیوونه میشدم اصلا ازش توقع همچین کاریو نداشتم شوهرم خیلی تعصبیه ولی نمیدونم چرا این کارو باهام کرد
مردا خیلی بی وفا و بی معرفتن. بعدش به بابام زنگ زدم اومد دنبالم.
از دیشب تا حالا اصلا بهم زنگ نزده