اگه خونتون نزدیک برادرتون باشه چقدر بهش سر می زنین

به نام خدا من برادر ندارم.

داداشم که مجرده ولی خونه برادر شوهر همین بغله هیچ وقت نمیرم. 

چقدر درگیر زن داداشتی عزیزم

فکرتو رها کن ازش، زندگیتو بکن

😂😂😂😂😂😂😂

رفت و آمد باید متناسب با عرف باشه، ربطی به دوری و نزدیکی نداره. به نظر من خواهر برادر ماهی یه بار خونه هم برن کافیه، بقیه دیدارا میتونه خونه پدر و مادر باشه. البته بازم باید دید هرچقدر طرف مقابل میاد تو هم همون اندازه بری نه بیشتر

در حدی که زنش اجازه بده 

خونه داداشم طبقه بالای ماس از سال 92 ازدواج کردن تو این همه سال فقط وقتی میریم خونشون که یا صدامون کنن کار داشته باشن یا دعوتمون کرده باشن 

که تاحالا سه چهار بار دعوت شدیم چون صبح تا شب خودشون میان(هر وقت دلشون بخواد ) کلید پشت در گذاشتیم هر وقت میان در نمیزنن کلید میندازن میان  پایین شب موقع خواب میرن بالا

احسنت به مادرتون

منم کارمندم دیروز ساعت 8 رسیدم خونه مادر شوهرم گفت شام دارم میام 

هول هوی یه شام درست کردم ساعت 9 شب اومد تا 2 تازه دلش نمیخواست بره تا 2:30هم داشتم دورو برم و جم و جور میکردم و ظرفا رو میشستم

صبح هم ساعت 6 بیدار شدم اومدم سر کار

یعنی دارم میمیرم 

😳😳😳😳😳 چه پرو

این مادرشوهره اصلا نمیخواد بیخیالت بشه همش چتره خونت 😕

😢😢 خدایی این دیگه ظلمه ساعت ۱۱ میتونست برگرده

ما مشکلی با رفت و امدشون نداریم وگرنه کلیدو برمیداشتیم از پشت بخدا اگه ادم باشه اصلا حرفی نیس اما هر سه چهار سال یه بار خیلی عوضی میشه زنداداشم در حدی که مامان بابامو تو روشون فحش میده اون موقع اس که حالم ازش بهم میخوره دوست ندارم بیاد خونمون الانم در مرحله ای هست که بعد دعوا یه بار اومد پایین محلش ندادیم دیگه نمیاد 

خوبی حالیش نیس نمک به حرومیش هر سه چهار سال یه بار گل میکنه 

خونمون که میگم منظورم خونه پدر مادرمه من مجردم

بستگی به استقبال زنداداش داره  کلا  خیلی هم صمیمی باشین ماهی یا دوماه یکبار   لطفا جمعه هانرید خونه کسی مگر باااا دعوت خانوم خونه مثلا ما خونه برادرام  سالی دو بار  یا یبار ولی زنونه میریم گاهی عصرم برمیگردیم  

[QUOTE=97537621]😢😢 خدایی این دیگه ظلمه ساعت ۱۱ میتونست برگرده[/QUOTE

بخدا چند بار پنج شنبه دعوت کردم نیومده گفته جمعه میام با جاریا اومدن 

فکر کن شنبه هم میخوایی بری سرکار 

یعنی بس میشینن تکون نمیخورن معمولا 2 و 3 پا میشن اونم چند بار مادر شوهرم گفته من حال ندارم همینجا میخوابم منم نخوابیدم صبونه ردیف کردم خانم بیدار میشه صبحانه اش حاضر باشه 

همونجوری گیج رفتم سرکار 

خیلی نمیاداااااا ولی اینجوری اومدنشونم جالب نیست دیگه