سلام عزیز دلم..نگران نباش و امیدت به خدای سبز و مهربون باشه.. اصلا فکرای بیهوده نکن و مطمئن باش هیچ خطری تو و تو دلیت تهدید نمیکنه.. برای سلامتی جفتتون آیت الکرسی میخونم و با ی عااالمه انرژی مثبت میفرستم براتون..... نگاه مهربون خدا سایه سار هر دوتون قشنگم😘😘😘🤲
سلام گلم متاسفم برای اتفاق پیش آمده... قشنگم چرا این حرف میزنی؟! امیدت به خدای خوبیها باشه..خدا خیلی مهربون...دارم میبینم اون روزی رو که با خبر بارداریت اومدی و کلی با هم خوشحالی میکنیم...ما خدایی داریم که با یک اشارش غیر ممکن‌ها ممکن میشه..پس توکلت به خدای سبز و مهربون باشه و با افکار و انرژی مثبت درمانت رو پیگیر باش..با تک تک سلول‌هات فریاد بزن که به زودی تو هم به اِذن خدای مهربون صاحب فرزندانی سالم و صالح خواهی شد و به خدا اعتماد کن.. برای حاجت رواییت آیت الکرسی میخونم..الهی که خیلی خیلی زود به شرط نطفه ی سالم و صالح باردار بشی و نی نی سالم و سلامت و به موقع بیاد بغلت 🤲 بهترین‌ها نصیبت نازنینم🌺🌺
سلام عزیزم...اینجا همه با هم همدردیم و از این گریه‌های یواشکی داشتیم و داریم...خودت رو از ما دور نکن..بیا اینجا درد و دل کن و بدون که ما همه با گوش جان حرفات میشنویم و اگه کاری از دستمون بر بیاد کوتاهی نخواهیم کرد😊 قشنگم انگیزه رو خودت برای خودت ایجاد کن..از چیزهای کوچیک و جزئی شروع کن.. مثلا با خودت بگو تا دو هفته ی شعر از مولانا یا سعدی یا .... حفظ میکنم و به همین ترتیب ادامه بده..تمام فکر و ذهنت رو درگیرِ ی مسئله نکن..من در جریان اتفاقاتی که برات افتاده نیستم اگه دوست داری بیا تا به کمک دوستان و صد البته اراده خودت علت حال خوب هم باشیم😘
سلام عزیزانم من قبلنا میومدم به صورت خاموش این تاپیکو میخوندم منم یه بچه از دست دادم یه دختر کوچولو دارم پنج سالش متاسفانه مریض مشکلش ژنتیکیه بعد از انجام آزمایشات ژنتیک ژن معیوب پیدل شد پارسال و گفتن میتونی حامله بشی و دوازده هفته یا پانزده هفته از جفت نمونه گیری میکنیم اگه سالم بود نگه دار اگه نه سقط کن
بعد پنج سال این ماه قصد حاملگی داشتم دلم یه نی نی سالم میخواست دیشب بعد نه روز از اقدام بیبی زدم منفی بود هر چی آرزو و خیال بود رفت هوا
دلم خیلی گرفته همش شب تا صبح تو خونه منو دخترکم تنهایی میکشیم خونمون سکوت سکوت از خیلیا طعنه میشنوم یا اونایی که باردارن شکماشونو پنهون میکنن ازم😧😧😧فک میکنن من آه میکشم یا نمیدونم بچشون مریض میشه
من دیگه به نقطه ای رسیدن که دیگه اشکمم نمیاد انگار به اون جایی رسیدم که از گریه گذشته
فقط دیشب که بیبی منفی شد بعد از مدتها چند قطره اشک از چشام جاری شد حس کردم این اشک ها مدت هاست که منتظرن بیان اشک هایی که از دل میومدن
عزیزان منم بچمو توبیمارستان موقع زایمان از دست دادم خدا لعنتشون کنه ماما وپزشک متخصص دیر سزارین کردن زندگیمو خراب کردن واقعا حالمون خرابه واقعا شکایتم کردیم به جای نرسید درضمن رحم ممو برداشتن هیچ امیدی نداریم تو رو خدا برام دعا کنیید ارامش به زندگیم بر گرده ممنون از همتون
آخه این ماه اقدام نداشتیم.با اقدام حالم بهتر بود.این ماه دقیقا روزای تخمک‌گذاریم حالم بد بود.واقعا هنوز برام قابل هضم نیست که چرا ما باید این اتفاق برامون بیفته.اطرافیان ما خیییلی راحت حامله میشن خیییلی راحتم زایمان میکنن
عزیزم قطعا حکمتی بوده که من و شما ازش بی‌خبریم..گل قشنگم چرا اینقدر خودت و زندگیت با دیگران مقایسه میکنی؟! مگه تو زندگیشون هستی؟! نازنینم خودت باید بخوای تا این اتفاق برات قابل درک باشه..سخت خیلی هم سخت ولی اگه من و شما غصه بخوریم و مدام بگیم چرا اینجور شد چرا اینجور شد همه چی درست میشه؟؟؟ اگه آره که منم روش تو رو پیش بگیرم!!! خودتم میدونی که نه...فقط اوضاع از اینی که هست بهم ریخته تر میشه چه روحی چه جسمی... از سقطت زیاد نگذشته عضمتُ جذب کن و با اعتقاد محکم و توکل به خدا برو اقدام...موقع اقدام به هیچی فکر نکن و خودت و همسرت بنداز تو دامن سبز خدا... بگو خدایا ما خودمون سپردیم دست خودت هر چی که به خیر و صلاحمون هست برامون رقم بزن...نه با زبان بلکه از ته ته قلبت بگو و مطمئن باش ان شاءالله به زودی بهترین‌ها برات رقم خواهد خورد... اون وقت که من گوشتُ میکشم و تو از شادی فریااااد میزنی🤲😘😘😍
