مهربان جان امروز دلم گرفته بود رفتم تو تاپیکی که سال پیش منو نیلو توش بودیم تاپیک اقدامی ها بود رفتم پیامای قدیمی رو خوندم حتی عکسای بی بی چکامم هنوز مونده میدونستم حالم بد میشه ولی رفتم خوندم ای جیگرم سوخت... چقدر خوشحال بودم چه میدونستم اخر از این بارداری یه قلب شکسته و سرخوردگی فقط برام میمونه ولی دیگه نمیرم نمیخونم اون پیاما رو... افسوس نیلو هم هر لحظه با من بود اونجا خدا نی نی هاشونو حفظ کنه الهی فقط منو نیلو دست خالی موندیم تو اون جمع😭
عزیز دلم داغت خیلی تازست باور کن به اون روزای اول که فکر میکنم انقدرررر بد بود میگم چطور زنده موندم ولی گلم به مرور زمان داغت کمرنگتر میشه منم دخترم رو تو ۳۰ هفتگی مرداد ماه از دست دادم اینجا با ما بمون چون هیچکس جز خود ما نمیتونه این غم رو درک کنه حتی نزدیکترینامون. من اینجا با بچه هایی که غممون مشترک بود خیلی حالم بهتر شد.انشاالله که روزای خوب ما هم میان
هستی جونم توکلت به خدا باشه انشاالله به زودی بازم عکس بی بی دو آتیشه میزاری و کلی ذوق میکنیم 😍 گلم مگه قرار نشد گذشته رو مرور نکنیم؟؟؟ مگه قرار نشد به خدایی که سبز اعتماد کنیم؟؟؟ مگه قرار نشد امیدوار باشیم؟؟ خدای مهربون نگهدار همیشگی نی نی های همه و اون تاپیک باشه و به زودی زود دامن تو و نیلو جون و همه‌ی منتظرا رو سبز کنه🤲 گلم تو که خیلی صبور بودی و من تو رو الگو قرار داده بودم!! چرا خودت باختی فداتشم.. صبر اوج احترام به حکمت خداست.. پس صبور باشه و مطمئن باش خیلی زود خدا برامون جبران میکنه من مطمئنم 😍 😍💝
من خواهرمم درست تو هفته 27دچارمسمومیت شد واسه همین درموردش میدونستم تا ورم پیدا کردم دکتر رفتم ازمایش دادم چقدر به دکتر و ماما گفتم ولی گفتن چیزی نیست خودم کلا نمکو حذف کردم مراقب فشارم بودم اماتو یه روز یک دف فشارم رفت 14ودفع پروتیین دو پلاس بستری شدم دارو گرفتم ولی دوباره فشارم رفت 17با کلی سرم و امپول پایین نیومد
بازم جیگرم ازاین میسوزه شاید دکترا برا عملم عجله کردن
مهربان جان من ایمان دارم به خدا فقط نمیدونم چرا صبرم تموم شده دخترم رو خیلی راحت باردار شدم الان که انقدر طول کشید باعث‌شد کمی‌ناامید شم من فقط مشکلم الان اینه که صبرم کم شده کاش خدا زود برامون جبران کنه
