عزیز دلم درست میگی سخته دوباره این مسیر از اول طی کردن غم داره، ناراحتی داره، درد داره، دلتنگی داره اعصاب خوردی هم داره من رفتم و بازم باید برم، اما باید بریم، باید قبول کنیم بخشی از زندگیمون این شکلی بوده دیگه.
درد و ناراحتی هر بچه ای به اندازه خودش برای مادر جا داره و فراموش شدنی نیس، فقط باید به این باور اجباری دردناک برسی که بچه های ما رفتن، اونا فرشته بودن و هستن. اما زندگی جریان داره و همچنان داره می چرخه.
اما باور کن وقتی تو مسیر اقدام دوباره که بیوفتی حالت هم بهتر میشه بشرطی خودت هم بخودت کمک کنی، این شرط اول بعد اقدام و حتی قبلشه.
هیچ کس جز همدرد خودت از عمق حالت درکی نداره پس اطراف رو بذار کنار. به امید خدا اقدام کن انشالا خیلی زود به نتیجه برسی و یه بارداری سالم و موفق داشته باشی.
آدینه جونم من به این نتیجه رسیدم که اگه صد تا پسر هم بیارم کل بارداریمم شبیه همون باشه حتی همون تاریخ ، بازم پسرم بر نمیگرده، باور کن فک نمیکنم روزی باشه که یادم رفته باشه تو کل یک ماه اقدامم بیشتر بفکرش می‌افتادم حتی گاهی منم فک میکردم بهش دارم ظلم میکنم که زود به دومی فک میکنم اما خودمو جمع میکردم چون ما برا کم کردن اون غم نیست که بچه میآریم برا پر کردن خلا اون هم نیست، برا آینده است عزیزم، فرشته های ما برا همیشه تو قلبمون موندگار شدن و جاشون امنه، گلی جون زودتر اقدام کن تو دختر قوی هستی مشکلات سختی رو گذروندی از پس این هم بر میای انشالله بسلامت
عزیز دلم😔 حالتو درک میکنم چشمای اشکیتو هم از نزدیک حس میکنم، دقیقا منم همیشه تو ذهنم کم کم سه تا بچه بود، دوتاش که رفتن خدا کنه سومی رو خدا بهم ببخشه.
انشالله برین دکتر و برین اقدام خیلی روحیت بهتر میشه، انشالله زودتر نی نی ناز بیاد بغلت
سلام بچها چطورین چ خبر از یلدا
قربونت برم عزیز دلم تا حالا هیچ کس نتونسته بود اینجوری قانعم کنه...چون همه فقط میگن حامله شو بچه بیار.. یکی دیگه میاری.. بازم مادر میشی .. قسمتت نبوده... فراموشش کن و هزار تا از این حرفا که مطمئنم همتون شنیدید وقتی کسی بهم میگه حامله شو اشک میاد توچشمم حتی مامانم هم که بگه .. فکر میکنم هیچ کس غمم رو نمیفهمه و بچمو همه فراموش کردن که البته همه فراموش میکنند جز خودم😔این منو عصبی و ناراحت میکرد شاید توقع بیجایی بود ولی من غمگین بودم خیلی غمگین.. ولی الان با حرفات تو قلبم تکون خورد شاید باید به خودم بیام و بقول تو به آینده فکر کنم مشکل همین جاست که من تو اون لحظه موندم ... موندمو و مردم... ظرف آدم ها با هم فرق میکنه من به خوابم هم نمیدیدم تا این حد عاشق اون کوچولو باشم.. ولی نشد ... ولی با حرفات جون گرفتم عزیزم ی دنیا ازت ممنونم... با دل پاکت برام دعا کن انشالله تو هم زودتر دلت شاد بشه.. ندیده دوستت دارم هم تو رو و هم همه عزیزانی که تو این تاپیک هستن هر کسی هستن از هر کجا هستن هممون تو یک چیزنقطه اشتراک داریم بچمون فرشته شده...فدات شم😘😘🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام عزیز دلم .. تو که بهتر از همه حالمو میدونی به دعاتون احتیاج دارم قربونت برم دوست خوبم چشم انشالله ... وقتی بدونم که دعای خیر دوستان عزیزی چون شما که همدردیم و حالمو میدونین پشت سرم هست قوت قلب میگیرم.. من سر این قضیه هیچ وقت ناشکری نکردم و ایمانمو از دست ندادم عوضش خودمو در خودم خفه کردم... روح زندگیمو رها کردم و هم در حق خودم و هم همسرم ظلم کردم (این خودش بدترین نا شکری بود. اینکه زندگی رو بکشی).. همه اینا رو میدونستم و حاضر نبودم خودمو نجات بدم ولی با حرفای تو و ایجهان عزیزم کلا حالم بهتر شد چیزی رو از آیجهان شنیدم که تو ناخودآگاهم منتظرش بودم... انشالله که خدا کمکم کنه و جا نزنم
