عزیزم بنظرم ادم جواب بدی ونبایدبابدی بده همیشه این جمله سرلوحه زندگیم تونیکی کن ودردجله اندازکه ایزدد پروردگارت دهدباز ولی من تواوج افسردگی ومردن بچم رفتم وخواهرشوهرم ازبچه پسرعموشوهرم که بامن زایمانش بودتعریف کردوبه من کلی بی محلی کردتاصبح گریه کردم دلم خیلی شکست خیلی سوختم منکه خودم استخوانم سوخته بود حقم نبودازاون روزدیگه بدترشدم وهمش توخونه حبس بودم الان ۵ماه ندیدمشون تازنده ام هم نمیخام ببینمش
فکر که میکنم به ورودم به جمع که همه نگام میکنن و اولین باره منو میبینن بعد از بچم حالم بد میشه .همش تهوع میگیرم از استرس و ناراحتی😭😭😭😭😭
خدا کنه مادر شوهرم جلو من واسه خانواده داماد نشینه قصه من و بچمو بگه😭😭😭😭
خودمونیم ها یه مشت طایفه شوهر خل و چل داریم 😂 فقط دق میدن
منم مطمینم خواهرشوهرم از اینکارا میکنه.سری قبل هم با هم حانله بودیم مال من خارج رحم شد واسه اون موند .جلوم خیلی مانور بچشو میداد.
حالام که بچه ۵ ماهه از دست دادم.شرایط روحیم به اندازه کافی بد هست دیگه تحمل اداهای اونو ندارم.
فردا برای اولین بار میخوام برم سر خاک بچم .
میرم ولی خدا کنه رحم داشته باشن.هرچی به سمتشون میرم بیشتر اذیتم میکنن
یه واقعیتی رو بگم!!!!!! من سر ازدواجم یکم مخالفت داشتیم از طرف خانواده ها .... بعد الان خانواده داماد فوق العاده پایینن و الان روز خوشحالی منه .احساس میکنم هرچی اذیتم کردن با این ازدواجه حل میشه....پدر شوهرمم خیلی راضی نیست ولی میگه شوهر کمه دیگه دختر باید بره.
گفتم برم یکم خانواده داماد رو ببینم دلم حال بیاد .روحیم عوض شه باوجود اینکه استراحت مطلقم😂😂😂
