شما به عنوان پدر و مادر هم هزينه كرديد و هم به نظر يك متخصص گوش كرديد
اگر اون متخصص در نظرش دقت نكرده واگذار شده به خدا
دوست همسر من يك پرستار رو به علت اينكه يك نوزاد با بيماري قلبي رو به روي شكم يا پهلو خوابوند دادگاهي كرد و تعليق از خدمت شد
عمم بچه اولش دنیا اومده تو هفت روزگی زردی باعث شده بمیره سال ۶۶
میگفت مادرشوهرم لباسهایی که برا بچه بقیه کادو آورده بودن و تن نوه دختریش که یکم بزرگتر از بچه عمم بود کرد و اون دختر جلوم راه میرفت ...
بعضی آدمها بی وجدانن
سلام به خانم های گل.چندین صفحه از نظراتتون روخوندم.من پسردوسال ونیمه امو ازدست دادم به دلیل تومورمغزی .الان که دارم متن تایپ میکنم خودم تعجب میکنم که همچین بیماری سختی سراغ عزیز دلم اومد.اگرتعریف کنم طی دوماه بیماریش چقدرسختی کشیدم یادآوریش زجرآوره. اماهمینقدرمیدونم که خدایی که خالق منوشماست حتما مصلحت ماروبهترمیدونه.خالق ایزد، داناست پس بایدبهش اعتمادکنیم.خدای مهربون عاشق ماست اشک هاوغصه هامونو میبینه.مگه میشه فر اموشمون کنه.خداهست وخداهست وخداهست.
تنها چیزی که منو آروم میکنه همینه که اگه دنیا میومد و مریض بود من توان اینو که جگر گوشم و توی بیمارستان و دکتد ببینم چقدر سخت تر بود ...
همه راضی هستیم به رضای خدا ...
خودش داده خودش گرفته ... شکر .
میگن خداتوی دلهای شکسته است.برای همه دعاکنیم .همچنین موقع اذان .برای شفای مریض هابرای خانم هایی که حسرت بچه دارشدن به دلشونه.برای مامانهای این گروه.وآخرش برای من تاخدایه پسرصحیح وسالم شبیه پسرکوچولوم بهم بده.ممنونم
نه عزیزم هر پدر و مادر مسئولیت پذیر و مهربون دیگه ای هم که جای شما بودن این تصمیم رو میگرفتن..شما که نمیدونستید پایان اون عمل به چی ختم میشه! همه توان و جونتون رو گذاشتید که سریعتر بچتون عمل بشه و بهبود پیدا کنه..شما هر دوتون پیش دخترتون سربلندین و ازتون راضیه.اینکه اون فرشه کوچولو توی عمر کوتاهش درد کشید مقصر اون پزشکی هست که اکو قلب انجام داد و متوجه نشد..از نظر قانونی که خدا رو شکر مملکت قانون نداره و هرج و مرجه و صاحب نداره که اون پزشک خاطی تنبیه بشه ولی امیدوارم اون فرشته ناز کوچولو با اون قلب بزرگ و بخشنده اش از اون پزشک هم بگذره و ببخشش
انقدر دلم میخاد یه شب راحت بخابم ولی یه مدته بلااستثنا هر شب خواب بچه و شیر دادن و... میبینم ولی قشنگترینش دیشب بود ک یه پسر بچه دو ساله رو دیدم همسن و هم قد اون پسر کوچولوی فامیل ک با پسرم بود و کنارم دراز کشیده بود و منو سفت گرفته بود و من با فقط بوسش میکردم و بوش میکردم و راه میرفت دور خونه به پدرم میگفت آقا جون آقا جون دقیقا پسرم بود چه خواب قشنگی بود به همون شکلی ک دیدمش تو عکس فقط بزرگتر دقیقا به اون سنی ک اگه بود میدیمش پسر قشنگم مواظب دو تا جوجه دیگمون هم باش اونا از تو خیلی کوچولوتر بودن مامان😔
