امروز یه دوست قدیمی از دوستان هم خوابگاهی ام، با من تماس گرفت. بهم گفت پسر عموش المانه و دوستانش به خانواده خبر دادند که بیمار شده و توی بیمارستان فوت کرده،
نمیدونستند صحت داره یا نه. از من خواست اگه ممکنه، زنگ بزنم و از بیمارستان بپرسم.
قبل از اینکه من زنگ بزنم، خودش مجدد پیام داد که خبر صحت داره و قراره جنازه رو به ایران بفرستند.
بعد این خبر خیلی حالم بد بود. توی تنهایی و غربت مردن یه طرف و بعد خانواده اون بیچاره در چه استرس و عذابی هستند الان.
خیلی حالم بعد بود، با خواهرم صحبت کردم و بعدش هم خواب سعید عزیز رو خوندم حالم بهتر شده.
از خدا همین رو میخوام که به مصلحت خودش، من هم صاحب فرزندانی سالم و صالح بشم و خانواده دو نفری ما، چند نفری بشه.🙏🙏
سعید جان این آرزوی من، برای شما و سایر دوستان است.