2777
2789
امروز میخواستم خونه بمونم و استراحت کنم، همسرم نذاشت، گفت: یا میری دکتر یا میری کلاس، خونه موندن خود ...

عزیزم سردردت بخاطرضربه ای که به بینیت خورده خوب میشه شانس اوردی بینیت نشکسته ولی کبودمیشه صورتت خواهرمن اینجورشدانگاربینیشوعمل کرده بودتمام گونشوبینیش سیاه بود

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



عزیزم سردردت بخاطرضربه ای که به بینیت خورده خوب میشه شانس اوردی بینیت نشکسته ولی کبودمیشه صورتت خواه ...

بینی خواهرت شکست؟ ضربه خورد؟

من بینی ام ورم کرده و زیر چشمام هم ورم داره و هنوز درد میکنه و نمیتونم سرم رو خم کنم.

خواهرم میگه ممکنه شکسته باشه

بینی خواهرت شکست؟ ضربه خورد؟ من بینی ام ورم کرده و زیر چشمام هم ورم داره و هنوز درد میکنه و نمیتونم ...

نه نشکست ولی اونم اره ضربه شدیدی خوردازپله پرت شدپایین اگه شکسته باشه دردغیرقابل تحمل داره

امروز میخواستم خونه بمونم و استراحت کنم، همسرم نذاشت، گفت: یا میری دکتر یا میری کلاس، خونه موندن خود ...

انشالله بهتر شی عزیزم، باران جون دیشب خوابتو دیدم، یه جای خیلی قشنگی بود من و هدانا و مریم و ارسام ماریا نشسته بودیم با اینکه جز ماریا جون بقیه بچها رو ندیدم تو خوابم دیدمشون اونطرف تر ازما یک اقا با یک بچه سه چهار ماهه بود یه پسر بچه سفید برفی با موهای بور بچها بهم گفتن بارانم اینجاس رفته بلیط برگشت به المان بگیره میخوان برن گفتم میخوان برن جمع بستین گفتن اخه اون اقاو پسربچه که اونجا نشستن همسر و پسر باران جونه همون لحظه اومدی بغلت کردم وای چقدر خوشحال بودم گفتی دیدی سعیده خدا جوابمو داد اون پسر کوچولو منه پسرتو بغل کردم چقدر ناز بود خیلی زیاد میگفتم واقعا که اریایی خالص و ناب از کار دراومده هنوز اون حس بغل کردنشو احساس میکنم، انشالله که خیر باشه این خواب برات عزیزم

خداجونم کنجدمو بخودت سپردم 
انشالله بهتر شی عزیزم، باران جون دیشب خوابتو دیدم، یه جای خیلی قشنگی بود من و هدانا و مریم و ارسام م ...

چقدر،قشنگ ایشالا بزودی زود تحقق پیدا کنه ،ایول منم بودم 😍

بیاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد ......
انشالله بهتر شی عزیزم، باران جون دیشب خوابتو دیدم، یه جای خیلی قشنگی بود من و هدانا و مریم و ارسام م ...

چه خواب قشنگی بوده. چه حس خوبی بهم دادی. ممنون سعید جان🌹🌹

ان شااله که به حق قران خدا و بزرگی خدا، همگی به زودی صاحب فرزندانی سالم و صالح بشیم و همه فرزندان عاقبت بخیر و نامدار بشند.

آمین.🙏

امروز یه دوست  قدیمی از دوستان هم خوابگاهی ام، با من تماس گرفت. بهم گفت پسر عموش المانه و دوستانش به خانواده خبر دادند که بیمار شده و توی بیمارستان فوت کرده،

نمیدونستند صحت داره یا نه. از من خواست اگه ممکنه، زنگ بزنم و از بیمارستان بپرسم.

قبل از اینکه من زنگ بزنم، خودش مجدد پیام داد که خبر صحت داره و قراره جنازه رو به ایران بفرستند.

بعد این خبر خیلی حالم بد بود. توی تنهایی و غربت مردن یه طرف و بعد خانواده اون بیچاره در چه استرس و عذابی هستند الان.

خیلی حالم بعد بود، با خواهرم صحبت کردم و بعدش هم خواب سعید عزیز رو خوندم حالم بهتر شده.

از خدا همین رو میخوام که به مصلحت خودش، من هم صاحب فرزندانی سالم و صالح بشم و خانواده دو نفری ما، چند نفری بشه.🙏🙏

سعید جان این آرزوی من، برای شما و سایر دوستان است.

چه خواب قشنگی بوده. چه حس خوبی بهم دادی. ممنون سعید جان🌹🌹 ان شااله که به حق قران خدا و بزرگی خدا، ...


فدات عزیزم انشالله بزودی دلت شاد شه عزیزم

خداجونم کنجدمو بخودت سپردم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز