چقدر مقرراتی، من شوهرم خیلی از ساعات خونه نیست وقتیم هست در حال مطالعه منم واسه خودم تلویزیون میبینم کتاب میخونم میخوابم، زیاد اهل بیرون رفتن نیستم درکل بیرون رفتن دوست ندارم دوست دارم خونه باشم همش فقط مجبور باشم برای خرید خونه میرم چون همه اینکارا مسئولیتش با منه
هروقت اومدی مشهد حتما برو پیش یه عالم یه عارف
من دیدم کسایی که مثل شما بودن دقیقا که با دعای مخصوص مامان شدن
به استادم ایمیل زدم منو بفرستن زودتر بیمارستان واحدهای عملی ام رو تموم کنم
کارم رو دوست دارم ولی حوصله بچه ها رو ندارم برام سخته سر و کله زدن با بچه ها مخصوصا بچه های اینجا خیلی شیطون و زبون نفهمن
من صادقم مهربون وخوش اخلاق ولی شوهرم بام راه نیاد بد عصبانی میشم
😂😂😂
اذر جون خارج از کشور بر عکس ایران برای دورهای پزشکی لیسانس میگیرن
دفعه قبل ایران بودم مامان بزرگم منو بزور پیش یک دعا نویس برد جای خونه اش . البته مامانم حالش خوب نبود مامان بزرگم مامانم رو برده بود منم باهاشون رفته بودم منم به زور هل داد رفتم توی اتاق پیش دعا نویسه . اخه من اعتقادی ندارم منم برای دلخوشی اشون رفتم دعا نویسه گفت وقتی حامله شدی باید بیای بهت دعا بدم الان فایده نداره
بچه ها شما چه خصوصیاتی دارین
