من بچه بد غذایی بودم. 🙈🙈 طفلی مامانم رو واقعا پیر کردم. هیچی نمی خورم. گوشت می دیدم گریه میکردم. حبوبات و لبنیات که فرار میکردم. البته مامانم هیچوقت به من رو نداد که غذای دیگه درست کنه برام، همون نون خالی رو میخوردم.😂😂
از وقتی که رفتم دانشگاه و خوابگاهی شدم بچه خوبی شدم و شروع به خوردن پنیر و ماست کردم اون هم خیلی کم. ولی دیگه با حبوبات (منظورم عدسه و گرنه بقیه رو استفاده نمیکنم) و سبزیجات آشتی کردم.
من این برنجها رو درست میکنم با خیلی کم گوشت چرخ کرده (۱۰۰ گرم) و گاهی با مرغ کم که اونقدر کوچیکه که شوهرم نبینه، اگه ببینه نمیخوره.
از وقتی که ازدواج کردم، سعی میکنم از گوشت چرخ کرده به مقدار کم استفاده کنم ،
سلام عزیزان خوبید چطورید
من امروز سر کار بودم دیگه تا بعد از کار رفتم خرید واسه خونه اومدم یک استراحتی کردم و شام درست کردم الان در خدمتتونم
خیلی خسته شدم کار با بچه ها واقعا سخته اعصاب فولادین می‌خواد
یکی از بچه ها هم که باباشو میخواست اینقدر گریه کرد توی گوشم که سردرد گرفتم
ولی اینقدر ناز بود حد نداشت بغلش کردم سرش رو روی شونه ام گذاشت خوابش برد از شدت گریه ، وای خیلی حس خوبی بود میگفتم کاش بچه من بود . چی می‌شد خدا ار اون همه بچه ناز یکیشون رو بمن میداد اخه چی ازش کم می‌شد مگه
مری جون در مورد اینکه چرا آخرین بارداری ام رو سزارین شدم پرسیدم
سه تا اول رو زایمان طبیعی کردم چون اینجا کلا با زایمان طبیعی موافقن و فقط در موارد ضروری سزارین میکنن هم اینکه خوب نمیخوان برای دولت کلی هزینه داشته باشه
اما بارداری آخرم چون من قبل بارداری سرکلاژ قبل بارداری شدم که از راه شکم هست نه واژن و این نوع سرکلاژ دایمی هست و فقط باید سزارین انجام بشه و زایمان طبیعی نمیتونه داشته باشه فردی که این سرکلاژ رو داره
واسه همین آخری رو سزارین شدم که واقعا. عالی بوود نه دردی داشتم نه چیزی فقط یکم سوزش کوچولو روی بخیه هام چند روز اول ، وای اصلا با زایمان طبیعی قابل مقایسه نیس زایمان طبیعی می مردم و زنده میشدم مرگ رو جلوی چشمام میدیدم
مهرا جون ممنون به فکر من بودی و پرسیدی کجایی ببخش نگرانت کردم
سرکار بودم به بچه ها گفته بودم فردا سرکارم
مهرا جون من حدسم اینه لکه ات لک لانه گزینی هست و پریودی نیس
انشالله که این حدسم مث حدس های دیگه ام درست در بیاد
