2777
2789
وای میخوای خونم ریخته بشه شوهرم به شرط این راضی شد با هم ادامه بدیم که گفت فکر بچه و رحم اجاره رو از ...

چراواقعابایدبهش بگی بچه داربشم اروم میشم من هم دکترزنانم گفت هم روانشناس رفتم شوهرمم راضی بود

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینجا کسی هست مشکل ایست قلبی جنین داشته باشه ؟ 

من یادم رفته علت پرکشیدن فرشته هاتون رو 

کلا حافظه ام شده در حد جلبک 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
مرسی عزیزم باهم انشا...عزیزم چندسالته؟

سنم زیاده 

۳۹ هستم 

اولین بارداری ام سی سالم بود 

کلا ده سی زندگیم با غصه خوردن برای بچه دار شدن گذشت 

به شوهرم میگم ده چهل زندگی هم تازه اثرات غصه خوردن ده سی خودش رو نشون میده 

یا ام اس میگیرم یا سرطانی چیزی 

بسکه این سالها غصه خوردم و گریه کردم بخدا 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
برای من بهترندونی بدونم دلم برای تک تک بچه های آسمونی میسوزه

نه عزیزم نمیخوام یادآوری کنم براتون که علتش چی بوده و باعث ناراحتی اتون بشم 

فقط میخوام بدونم کسی که مشکل ایست قلبی داشته دکترای ایران چیکار کردن براش و چه آزمایشاتی دادن و گفتن باید بارداری بعدی چیکار کنه 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
سنم زیاده  ۳۹ هستم  اولین بارداری ام سی سالم بود  کلا ده سی زندگیم با غصه خوردن بر ...

وای نگواینجوری خدانکنه البته منم ازغصه زیادی قلب دردگرفتم فکرمیکنم بعدی ام اس

چراواقعابایدبهش بگی بچه داربشم اروم میشم من هم دکترزنانم گفت هم روانشناس رفتم شوهرمم راضی بود

میگه بسه همینکه زندگیمو با حاملگی های مسخره ات داغون کردی و از زندگی عقب افتادیم بسه 

البته به دکترم گفتم ما رو ارجاع بده پیش مشاور ببینن میتونن راضی اش کنن 

شوهرم بی نهایت یکدنده و لجباز هست و حرف حرف خودش هست همیشه 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 

اون روز داشتم با یکی از دوستام چت میکردم درد دل میکردم راجع به سقط هام میگفتم 

دوست قدیمی ام هست ایران هست 

شوهرم بالا. سرم واستاده بود من حواسم نبود چت هام رو خوند 

میگه تو هنوز حرف بچه رو داری می‌زنی چرا نمیخوای برای همیشه فراموش کنی این قضیه بچه دار شدن رو 

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 

با خودم. خیالبافی می‌کنم میگم شاید دانشگاه نذارن برم سر کلاسا 

شوهرم راضی بشه بگه خوب این سال که درس نداری بچه دار بشیم 

باز بخودم و خیالبافی های خودم میخندم 


باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تا دلم ، باز دلم ، باز دلم ،دل بشود 
اون روز داشتم با یکی از دوستام چت میکردم درد دل میکردم راجع به سقط هام میگفتم  دوست قدیمی ام ه ...

خب نمیشه واقعاچه انتظاری داره واقعاتحملت بالاست من بودم قهرمیکردم یه لحظه نمیموندم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز