چند وقت پیش خونه مادرشوهرم با جاریم دعوامون شد .بعد همین خواهرشوهرم جلو همه گفت اینکارا چیه شما میکنید 😐😐😐من با جاریام مثل خواهریم با همدیگه همه هم حرفشو تایید کردن
بعد امروز خونه مادرشوهرم با عصبانیت با مامانش حرف میزد میگفت جاریم مهمونی گرفته نیم ساعت به نهار به من زنگ زده من نمیرم و ......
بعد من با صدای بلند جلو همه گفتم تو که با جاریات مثل خواهربودین باهم این حرفا رو باهم نداشتین 😄😄😄 یعنی داشت منفجر میشدها .شوهرش بزور بردش
جاریم نگاه کرد بهم چشمک زد 🤣🤣