تویه مجلسی بودیم حالامن بلندشدم باهاش سلام کنم اون جلوروم بلندنشدفقط جلوروی من اینطوربودحالااون ریزه میزه من بادومترقدم دولاشدم بوسیدمش .اومدم خونه ناراحت بودم به قصددردودل به شوهرم گفتم که خواهرت اینکاروکردحالاشوهرم رفته به خواهرش گفته که چرااینکاروکردی وجروبحث کرده باهاش حالاخواهرشوهرم بهم زنگ زدک من پام خواب رفته بودوفلان ک همش دروغه .بلندنشدم توزن داداشمی وظیفته خودت بیایی باهامون سلام کنیم نه مااااچرادادشموبه جونمون انداختی وفلان منم سکوت کردم وگوشی روخاموش کردم حالاچکارکنم بنظرتون