بچه ها واقعا بد از مرگ چه اتفاقی می افته.........

کتاب سفر روح رو بخونید از مایکل نیوتن....کلا دیدتون به مرگ عوض میشه...خیلی دلپذیره....

میناز خدا اوج هنر نماییش در خلقت انسانه موجودی که خدا از روح خودش درش دمیده
ما از خداییم وبه سوی او باز میگردیم
خلیفه خدا به این معنی که ما از خدا هستیم وروی این دنیای خاکی چند صباحی رو زندگی میکنیم
البته حتما خلیفه الله معانی دیگه ای هم داره

سوره مبارکه بقره؛ آیه 30
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمین، جانشینى قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟ در حالی که ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏کنیم. پروردگار فرمود: من حقایقى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید.
آری نمیدانید که خداوند تبارک چه آموخت بر انسان وآنچه دمید برآن گل کیمیایی بود که گل کهنه و بدبوراالماسی تابنک ساخت که انوار الهی را باز تاباند درهمه عالم
نظرى کرد که بیند به جهان صورت خویش خیمه در مزرعه آب و گل آدم زد حافظ
ودر حالی که مقام خلافت همان طور که از نام آن پیداست، تمام نمیشود مگر به اینکه خلیفه نمایش گر مستخلف باشد و تمامى شئون وجودى و آثار و احکام و تدابیر او را حکایت کند،
البته آن شئون و آثار و احکام و تدابیرى که به خاطر تأمین آنها خلیفه و جانشین براى خود معین کرده،
و خداى سبحان که مستخلف این خلیفه است در وجودش مسماى به اسماء حسنى، و متصف به صفات علیائى از صفات جمال و جلال است و در ذاتش منزه از هر نقصى و در فعلش مقدس از هر شر و فسادى است. (ترجمه المیزان؛ جلد1)
خلق ما بر صورت خود کرد حق وصف ما از وصف او گیرد سبق مولانا
نتیجه این که خلیفة الله به معنای جانشنی در تمام صفات کمال است
بروز صفات و اسمای الاهی در عده ای از حدّ ملکه فراتر رفته عین هویت و وجود آنها می گردد، ازاین رو، هرگز از آنها جدا نمی�شود؛ زیرا چیزی که عین ذات شد سلب آن از ذات، سلب شیء از خود می�شود و محال است. خلافت چنین انسانی نیز عین هویت او است و هرگز از او جدا نمی�شود. وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ‏ همین مصداق است.
در انسان هایی که همۀ اسما به نحو ضعیف یا متوسط حضور دارد و ثبوت اسما و کمالات الاهی برایشان در حدّ “حال” است؛ ـ یعنی گاهی واجد و زمانی فاقد آنها می�شوند_ و یا در حد “ملکه” است؛ یعنی دارا شدن اسما برایشان سهل و زوالش از آنان به کندی صورت می گیرد ـ، خلافت آنان نیز در حد حال و ملکه است. فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ‏ به این گروه اطلاق میگردد.
کسی که اسمای الاهی را به نحو ضعیف دارند و آن را در خود به فعلیت نرسانده، بالقوه خلیفۀ خدا است.و اینهاهم مصداق وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ‏ هستند.

دلایل عقلی بطلان تناسخ
http://www.askdin.com/thread6506.html

افتاب گفتی که مردم با اعتقاد به معاد دنیا رو میبازن
حالا من ازت میپرسم اگر یک درصد اخرتی وجود داشته باشه وما به خاطر دنیا و عمرحداکثر صد ساله در دنیا بی نهایت وابدیت رو ببازیم چی؟؟؟
کدومش دردناک تره؟

مامان محمد امین اصلا متوجه نوشته های این سایت نشدم و اصلاحاتش واسم مبهمه.میتونی واضح بگی دلایل رد تناسخ رو.البته من نمیگم اگه مثلا x آدم بدی بود دفعه ی بعد معلول دنیا بیاد یا سوسک شه

آخه حساب کتاب اعمال این همه آدم از روز تشکیل بشر تا اون آخرش خیلی سخته و وقت میگیره واسش.ووووو خوب که خدا نشدما وگرنه حال نداشتم به حسابشون برسم و همه رو تخفیف میدادم اساسی

سحر خیلی باحالی..
ما واسه کارای روزمره مون حال نداریم چه برسه به حساب کتاب این همه ادم

مامان محمد امین ممنون از جوابت باید بازم با دقت بخونمش

پروردگار فرمود: من حقایقى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید.


ای کاش این حقایقو به ما تا حدودی می گفت خدا جونم تا ما اینقدر متعجب و گیج نمونیم

عزیزم...ما همین چیزایی که میدونیمو...نه عمل کردیم...نه جدی گرفتی...حالا اوناروکه نمیدونیم...بماند...

لابد مغزمون کشش نداشتهوووکه البته...هرکی بخواد و دنبالش بره خدا کشش مغزیشم زیاد میکنه...

منم خیلی از مرگ میترسم...چون میدونم چه اعملی دارمو...قراره با چه عزیزایی مقایسه بشم...ولی خوب...همین ترس خیلی به ادم کمک میکنه..که بیشتر به خودش بیاد...