باهاشون قهرم و نمیرم ولی تلفنی یکی دوبار حرف زدیم.مفصله تو تاپیکام هست. به خودمو مادرم فحش دادو مریضم کردن ازقصد و دوهفته افتاده بودم یه احوالپرسی ام ازم نکرد. حالا شوهرم رفته شهرشون منم رفته بودم پارچه خریده بودم واسه خودم و مامانم، ۳مترم واسه اون خریدم فرستادم.حالا الان زنگ زده میگه راضی به زحمت نبودم و اینا.بعد تو حرف گفت اینجا پارچه رو کیلویی میفروشن!!!!! یعنی چی؟ یعنی چیز باارزشی نبوده رفتی پارچه خریدی؟ بشکنه دستم