2777
2789
قلب برادرم ترکیده بود
روی برانکادر با جرثقیل آوردنش پایین.
دستاش آویزون بوده پسرش دیده.
دستاش تکون میخورده.




پسرش همیشه میگفت ..بابام باهام بای بای کرد.
هنوز اون صحنه رو یادش میاد
فرخنده جون الهی بمیرم..........واسه دلت.............میفهمم چی میگی............کاملا میفهمم.............خدا برادراتو برات حفظ کنه...............من همین یه برادر شیطون و ناقلا و داشتم...........الهی بمیرم براش.............3 ماه پیش منو دخترم و برد مسافرت..........مشهد.............چقدر خوش گذشت بهمون................
دکتر فتح سامی 15 بهمن

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ستاره دریایی جون من که اینقدر گریه کردم براش اشکم خشک شده...........دکتر آوردن برام...........بهم قطره داده........

باور نمیکنی من 12 روزه هر روز روزی 4-5 بار زنگ میزنم به گوشیش..............دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد.......منتظرم تلفنشو جواب بده.............
دکتر فتح سامی 15 بهمن
نفیس الهی بمیرم به خدا با ذره ذره وجودم درکت میکنم ولی این روزا تا میتونی براش قران بخون نماز بخون اون الان به این چیزا بیشتر احتیاج داره هم خودت ارومتر میشی
هم روح برادرت
میدونم جوون بود گناهی نداشت ولی اونم الان چشم به راهه
دفتر آشپزی های من http://cafebanoo.niniweblog.com/
یک و نیم ساله.....افسرده شد. آنزیمهای کبدش قاطی شد...یک هفته تو کما بود. توی راه با آمبولانس که بودیم تا یراز برسیم.....تموم کرد.
آمبولانس برگشت.
دو دقیه بعد دوباره رفت توی جاده شیراز.
گفتن بچه دوباره برگشته.
شیراز تا یه هفته توی بیمارستان زار میزدیم شفاشو میخواستیم
نفیس من حامله بودم اخرای حاملگیم بود اینقدر ذوق میکرد میخواست دایی بشه
اینقدر خوشحال بود روز شماری میکرد واسه دنیا اومدن بچه من ولی بمیرم اخرشم حسرت به دل رفت
دخترم شب 7 برادرم دنیا اومد



دفتر آشپزی های من http://cafebanoo.niniweblog.com/
واییییییییییییییییییییییییییییییییی خدا آتیش گرفتم قلبم تیکه تیکه شددددددددددددددددددددددددددددددد وجودم داره گریه میک نه نمی دونم چیکار کنم تا اورم بششید ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
زندگی همهمه مبهمی از رد شدن خاطره هاست ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز