عاقا من دیروز صبح برای بار هزارم ولی این بار ب طرز فجیعی با دوست پسرم کات کردم
اولش خیلی ریلکس بودم
ولی همین ک شب شددد
خاطرع ها یکی یکی یادم اومد تا حدی ناراحت بودم ک بدنم داغ کرد حالت تب داشتم😑
حالا این وسط ی عاقا پسر نویسنده داره بهم نویسندگی یاد میده اومد پی ام داد ک یا ی حرفی نزن یا وقتی زدی دیگ پاک نکن من پاک کردنو دوست ندارم شب بخیر
منم اون لحظه رفتم تو فاز فکر کردم فیلم هندیه طرف عاشقمه این مدلی گفته برام غیرتی طور شده 😯😄
وااای خدااا مث اسکولا براش نوشتم
من امشب ب اندازه کافی حالم بد هست شما دیگ بدترش نکن 😢
عاقا ایشونم ن گذاشت ن برداشت نوشت من ک کاریت ندارم ساعت خوابمه شب بخیر 😐😐
و من تازه فهمیدم چقد تو حس بودم و چ سوتی وحشتناکی دادم
تازه طلبکارم بودم نوشتم اخی چ سرساعت میخوابی شب بخیر
از دیشب هروقت یادم میوفته از خودم خجالت میکشم😳😳😳😄😄😄😭😭😭