دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
زهره جونم فکر کردی فقط خودت زرنگی ؟ من نذاشتم ازت عقب بمونم یه دخملی دارم که الان 9 ماهشه.الینای گل هم تو وبلاگت دارم هزار ماشالله چقدر تو دل برو و خواستنیه . دلم خواست بغلش کنم.
غزاله جونم مرسی .آره اسمش جدیده .یعنی خیلی خیلی جدیده-یعنی اولین نفره تو ایران .ثبت بوشهر که اصلا نمیشناخت این اسم ولی با استعلام از تهرون موافقتش بعد از جند روز گرفتن -همینجا جا داره یه بار دیگه از زحمتهای روشنک جون تشکر کنم خیلی مزاحمش شدم و خیلی بهم کمک کرد. rahva به معنی آرام - آرام بخش هست .یه اسم قرانیه تو سوره دخان
یلدا جونم خوبی ؟ عکس ایلیا برای من باز نشد غزاله جونم پرنیان خانم که خانومی شده هزار ماشالله .چرا اینقدر شور میزنی ؟ الی جونم مرسی که عکس عروس منو هم گذاشتی خیلی خیلی دلم براش تنگ شده بود.هزار ماشالله نیکی جونم پسر گلت دیدم هزار ماشالله
آهان یه چیز دیگه sd من ویروسی شده وقتی به کامپیوتر وصلش میکنم به محض اینکه میخوام عکسا رو باز کنم میزنه هیچ عکسی وجود نداره برای همین نتونستم عکس بذارم .کسی تا حالا این مشکل نداشته ؟ میتونید بهم کنید ؟؟؟؟
الهییییییییییییییییییی نازی ژوان چه بزرگ شدی خاله .. الی شما هم از شیراز رفتی پس ؟؟ باز منو کاشتی رفتییییییییییییی؟
ووی ووی فرواکووووووووووووووو نازی عجب پسر جذابیییییییییییییییییییییی هزار ماشاالله دختر کشه هاااااا نیکی حواستو جمع کن تو هوا میزننش!
شکووفه جون من دنبال یه اسمی بودم که به مبینا بخوره ولی از هیچ اسمی خوشم نمیومد دیگه خیلی کلافه شدم و کلی دعا کردم گفتم خدا یا خودت بهترین اسمو بهم نشون بده دیگه خسته شدم .. یه روز که داشتم قران میخوندم رسیدم به کلمه اِلَینا! بعد نمیدونم چی شد رو اون کلمه خشک زد و گفتم این کلمه رو میشه خوندش الینا .. الینا هم قشنگه ها و در ادامه هی فکر کردم و فکر کردم و پا شدم قرانو بستم اومدم سایت و دنبال معنیش گشتم دیدم یعنی روزی و نعمت فراوان برای ما دیگه خیلیخوشم او.مد و تا همسری درو باز کرد گفتم الینااااااااااا به بابایی سلام کن ! نمیدونم شاید برای شما خنده دار و مسخره باشه ولی این داستان برای خودم خیلی جالب بود!
شکوفه جون مبینا هم مهد نرفته تا حالا .. یکماه بردمش فرهنگسرا هفته ای دو جلسه 1 ساعته کهاونم باردار شدم و نشد برم و خودشم یه بیماری بدی از اونجا گرفت و دیگه بی خیال شدیم . حالا که الینا داره یک ساله میشه دیگه تصمیم دارم مبینا رو بزارم مهد انشاالله ولی بازم از ویروسا میترسم . همین که یکیشونمریض بشه به اون یکی هم میده