چرا گفت ک شیرینی بگیرم ببرم
گفتم هر جور شده باشه شنبه میرسونم خودمو باهم جشن بگیریم
پسرم بچه ای احساساتی یه خیلی زود ناراحت میشه و دلش میشکنه میدونم دلش میخواد من باشم
هر جور بشه شنبه میام و برمیگردم خدا کنه مامانم تا نیام نره
بابام ک رفت من تو راه بودم نرسیدم بهش
وقتی رسیدم سرد خونه بود برام چشماش و باز کرد همه گفتن منتظرت بود
چشمش به در بود
اینقدر گریه کردم دارم میکنم چشمام داره کور میشه