2777
2789
عنوان

شما جای من بودین کدومشو ترجیح میدادین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2030 بازدید | 37 پست
ممنون دوستای عزیز که نظرهاتو میگین و به من تو این تصمیم گیری کمک میکنید
خداییش خیلی واسم دغدغه شده
تا چند روز دیگه ساخت خونه تموم میشه اما من هنوز دو دلم
خودم هم ترجیح میدم دورتر باشم شوشو هم به عهده خودم گذاشته واسه همین بیشتر فکرمو درگیر کرده

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


فقط یک مساله میمونه و اونم اینکه هیچ کس نمی دونه ما همچین تصمیمی داریم وهمه فکر میکنن میخایم بریم خونه جدید
اگه نرم مامانم اینا ناراحت نمیشن؟چیکار کنم بهشون برنخوره
دوم اینکه بقیه فکر نمی کنن چرا دوست نداشت با مامانش یکجا باشه
بهترین روزهای زندگی متاهلی من اون یکسال و چند ماهی بود که با مادرم اینا تو یه خونه زندگی میکردیم،شوهرم هم بارها همین رو گفته که روزهای خوشمون اون روزها بود
دخترم هم با اینکه اون موقع حداکثر یک سال داشت ولی خیلی خوب اون روزها رو به یاد میاره و میگه دلم میخواد دوباره با مامان یاینا تو یه خونه زندگی کنیم
من با مامانم و خواهرم تو یه ساختمون زندگی می کنیم . دو ساله . هممون هم راضی هستیم . خیلی خوبه. تازه برادرم هم هوس کرده بیاد پیش ما. شوهرامون هم از این وضعیت خیلی راضیند . همه چی بستگی به طرفین داره . بعضی ها واقعا اخلاقیاتشون باهم سازگار نیست ولی خدا رو شکر واسه ما این طوری نیست.
شکوفه جون و راضیه جون خوش بحالتون که اینقدر رابطتون با ماماناتون صمیمیه
من هیچ وقت نتونستم یک رابطه صمیمی داشته باشم
یعنی خیلی دلم میخاد اما اینقدر گرفتاره که هیچ وقت بینمون صمیمیت ایجاد نشد
خدا مامانا رو واسه همه حفظ کنه
راستش من مادرم رو از بچم بیشتر دوست دارم حتی دلم نمی خواد ولی دست خودم نیست پدرم که فوت شد یه قسمت از وجودم رفت و یه قسمت دیگه مادرمه....

همسرم از این اخلاق من خوشش نمیاد میگه تو دیگه مال منی نباید نگران مادرت باشی ولی من میمیرم براش
من آرزوم بود نزدیک مامانم باشم ولی خوب شوشوم یه کوچولو حسودی میکنه مامانم هوام را داره به خاطر همین ترجیح میدم دورتر زندگی کنم.
در سرزمین من : نگاه کودکش پر از آرزوست , نگاه جوانش پر از حسرت و نگاه سالمندش پر از افسوس .
سلام.
من با مامانم تو یه ساختمونیم.خیلی هم خوش میگذره.
بیچاره مامانم همیشه به دادم میرسه.از همه لحاظ.
یه وقتی هم حوصله نداشته باشم ناهارو شامم هم امادست.
من تنبل نیستم,فقط یکم حال ندارم...
منم آرزومه نزدیکه مادرم باشم مخصوصا تو این شرایط ولی کار شوهرم ط.ریه که نمی تونیم بریم کرج زندگی کیم برا همین همیشه ازش دورم و الان تو یه ساختمون 4 طبقه با مادر شوهر و خواهر شوهرام زندگی می کنم
اخ تو یه ساختمون با مادر ارزوی منه عالیه هر کاری داشته باشی مادر برای ادم انجام می ده بچه داری می کنه قربون زحمتهای همشون
منتها حیف من هم یه شهر دیگه هستم اگر امکان داشت حتما تو یه ساختمون با مامانم می موندم
البته به اخلاق همسر و مادر و پدر خیلی مربوطه
اخ من اروزمه یه خونه بسازم طبقه بالا مامان و بابام باشن طبقه پایین خودم ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بر اساس گزارش رسمی ؛ علم و آزادی و رفاه اینجاست
غیر ما ، در تمام کشورها ، از فساد و گرسنگی غوغاست
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  5 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  7 ساعت پیش