2777
2789
بهترین کار محل ندادنه
من که یا نشنیده می گیرم یا می خندم
روزی صد بار هم تیکه میندازه که چرا بچه دار نمیشین
منم میگم پسرت بیکاره کار گیر اوورد چشم
من عاشق بچه هام من سنم داره میره بالا ولی چه کنم که شانسم شوهرم بیکاره
اونم کم نمیاره میگه مگه ما اول چی داشتیم 5 تا بچه اووردم با سختی بزرگ کردم شما چقد توقعی هستین

گاهیم می گه چون تو بچه دار نمیشی پسرم کار گیرش نمیاد!

ولی خدایی وقتی تکلیفت مشخص نیست وقتی مشخص نیست شوهرت چه کاری قراره گیرش بیاد تو کدوم شهر با هیچ ئرآمدی چجوری می شه بچه دار شد
درسته روزی دست خداست ولی خدا هم خودش حقو به من میده
بچه ها به من ایمیل نزنین من پسووردمو گم کردم!! اگرم راهکاری بلدین پسووردمو پیدا کنم بهم خبر بدین
سلام سرونازجون وبقیه دوستان
سروناز جون من وبقیه یه کلوپ تغریبا به همین اسم زدیم
آخه تو کلوپ بهتر و راحت تره.
خواستین تشریف بیارین اینجا http://www.ninisite.com/clubs/chat.asp?clubID=20889&ChatDate=16-3-1392
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



lمریم جون من اگه بودم با خنده میگفتم مامان جون این یه موضوع شخصی.انشاله هرزمان تصمیم به بار داری گرفتیم مطمئن باشید بی خبر نمیزاریمتون
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
سباجون حرفتو کاملا قبول دارم اون بچه ای که بخواد تو این شرایط بیاد خوشبخت نمیشه ولی بعضی بچه ها با خودشون روزیو برکت میارن مخصوصا دختر که رحمته خداست. مام وضعمون همچین تعریفی نیست 2 ساله که ازدواج کردیم ولی از وقتیکه باردار شدم شوهرم تو یک شغل خوب آزمون دادو قبول شد شکر خدا مسکن مهر ثبت نام کردیم همه پولش جور شدو پرداخت کردیم همینجوری داره واسمون خوب میاد.منم نه تنها مادرشوهرم گیر میداد بلکه کل طایفه شوهرم هرجا منو گیر میاوردن کچلم می کردن از بس می گفتن زود باش بچه بیار بنظر من ایرانیا خیلی بی فرهنگن چون خضوضی ترین مسئله بین زنو شوهر مسئله بچه دارشدنشونه که فقطو فقط به خودشون ربط داره حتی از نظر روحی زنومرد باید آمادگی پدرو مادر شدنو پیدا کنن پس این اصلا درست نیست که دیگران تشخیص بدن چه وقت واسه بچه دار شدن آدم مناسبه
آدمی ساخته اندیشه خویش است فردا همان میشود که امروز اندیشیده است
موریس مترلینگ
خوب مگه بد شما رو میخاد که میگه چرا بچه نمیاری؟اگه نیاری که شوهراتون میرن زن میگیرن آخه .یه کم منطقی باشید .با جواب دادن وکم محلی و پر رویی کاری از پیش نمیبرید جز اینکه خودتونو از چشم میندازین
ان الله علی کل شی قدیر
نه بی نظیر جون مامان من که همیشه میگه بچه نمیخواین چه به من و چه به برادرم میگه الان وقت خوش گذروندنتون هست ابعضی مادرشوهرها هستن که خوشی عروساشونو نمیتونن ببینن
هر صبح پلک هایت فصل جدیدی از زندگی را ورق میزند.سطر اول همیشه این است"لطف خدا همیشه با من است"پس با نشاط و لبخند بخوانش.
سلاممممممممممممم
من قبلا ها میومدم اینجا بد خاموش شدم

من یه مشکل اساسی با مادر شوهرم پیدا کردم مدام سعی میکنه به بچم یاد بده اسم من و باباش رو بگه و نگه مامان و بابا هزار بار بهش گفتم هم من هم پسرش بدمون میاد دخترم اسممون رو بگه حالیش نیست ولی برای اون یکی نوه هاش دعواشون میکرد اگه اسم مادرشون رو میگفتن چیکار کنم نمیخواهم دعوامون بشه
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
من اوایل عروسیم همیشه در مقبل حرفاشون سکوت میکردم . هیچی بهشون نمیگفتم اما دیدم نه چقدر پرو شدن از سکوت من سوءاستفاده کردن . منم دختری هستم که براحتی میتونم از خودم دفاع کنم . اما چون احترامشونو میزاشتم هیچی بهشون نمیگفتم.
و هی حرفاشونو میریختم تو دلم و بعدش مینشستم حرص میخوردم . اما الان هر چی هرچی میگن زودی جوابشونو میدم اصلانم واسم مهم نیست که حرص بخوره بهش بر بخوره اتفاقا همیشه دنبال جوابایم که بتونم حرصشونو در بیارم. همیشه هم موفق بودم خدا رو شکر.
تازه 2 هفته بود ازدواج کرده بودم مادر شوهرم بهم گفت ما بچه می خوام ها یالا زودی بچه بیار بهش گفتم باشه حتما شما دستور بدید من انجام میدم حتما .همش با کنایه گفتم . 3ماه گذشت گفت بچه چی شد یالا بچه . بهش گفتم من و شوهرم آمادگی بچه دار شدن نداریم تو اگه خیلی دلت بچه میخواد اون شوهرت اونجا نشسته برو بچه درست کن بعدشم زدم زیر خنده . تا الان که الانه دیگه اسم بچه نمیاره خخخخخ
یه مادر با دوبچه ساکن امریکا
ادلا جون خیلی مودبانه بهش بگو که تو تربیت تون دخالت نکنه ولی نه جلوی شوهرت وقتی تنها شدید بهش بگو. اگرم نمی تونی اینجوری بهش بگی به دخملت یاد بده که بهش نگه مادر بزرگ اسمشو صدا کنه . خودش مگه اینجوری دوست نداره
یه مادر با دوبچه ساکن امریکا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز