2777
2789
مرسیسا جون منم دقیقا مثل شمام.
عروسیم که به هم خورد گفتن ما نمیخواستیم بگیریم شما زور کردین.
حالا قبل عروسی من خودمو کشتم که عروسی نگیرین من ماه عسل میخوام.
اما الان بعد اینکه مشکل قلبی و عصبی پیدا کردم گفتم برین به درک.هرزمان حال کردم میرم خونشون حالم نکردن نمیرم.و اینکه تا حرف میزنه منم مثل خودش جواب رو میزارم کف دستش.
یکی از همین دوست جونای اینجا حرف قشنگی زد گفت چون که چون زیاد بهشون احترام گذاشتین پرو شدن.
واقعا نیکی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند.
توی این چند هفته که حرف دلمو زدم اینقدر راحت شدم.شوشو میگه کاش از اول اینجور بودی که نه اعصاب خودت رو نه اعصاب منو خورد نمی کردی
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
رونی مامان جون به نظر من واسه شوشو شاخ و شونه نکش.با مظلوم نمایی کارات رو بکن.
یه داستان ساختی شبیه حرفت بساز.مثلا بگو یکی از خانومای نی نی سایت میگفت بعد عروسی خونواده شوشو نیومدن خونه شون .شوشوش هم که خیلی اهل زندگی واحترام بوده ونرفته خونشون تا چند ماهی و بعد با احترام کامل دلیل نرفتن شون رو گفته اوناهم اشتباهشون رو فهمیدن.حالا اینقدر باهم خوبن همش هونه مادرشوشوشن.
این حرفت باعث میشه شوشو فکر کنه شما نظر بدی نداری
درمورد عیدهم یه کوچولو برو اگه نری شوشوهم جبهه میگیره و بدتر میکنه برو ولی سنگین وساکت و اصلا کارای اضافی نکن.
خونه جاریتم نرو اگه گلایه کردن بگو فکر کردم اهل رفت و رامد نیستین.وگرنه چرا دیدن بچه ام نیومدین
همه کارات رو باید کامل غیر محسوس انجام بدی.و اینکه اصلا به روش نیاری از خانوادش متفری و با مظلومیت کامل حرف خودت رو بگی.
سعی کن نزاری گوسفند بخره اما اگه خرید غصه نخور از الان واسه بعد برنامه ریزی کن.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



آخه رونی مامانی. من مطلب هاتو خوندم. واقعا مادر شوهر بدجنسو بد ذاتی داری. حالا چرا شوشوت باهات همراه نیست؟؟؟؟ وقتی واسه ی تولد بچه تون نیومده.

اما عاطی اتیش جون راست می گه. نظر منم اینه که واسه ی شوشوت مظلوم نمایی کنی. باید با سیاست هر جوری هست شوشوتو با خودت همراه کنی.

مادر شوهر منم خیلی بدجنسو بد ذاته. منم ازش نمی گذرم. اما سعی کن شوهرتو هر جور هست بکشی سمت خودت.

مادر شوهر من خیلی فتنه کرد. خیلی سعی کرد منو شوشو رو از هم دور کنه و منو جلوی چشم شوشو خراب کنه. بعضی وقتا هم تونست، اما من سعی کردم به شوشو بفهمونم که مادرش چقدر موذی و بدجنسه.

مخصوصا وقتی حامله شدم؛ همون اولش تهدید به سقط شدم، داشتم گریه می کردم و روحیه ام داغون بود. منو شوشو خیلی این بچه رو می خواستیم. اما اون زنگ زد و گفت اصلا واسه بچه ات دعا نمی کنم بمونه و اصلا برام مهم نیست که سقط بشه، تازه گفت من اصلا پسرم سگ کی باشه که بخواد بچه اش برام مهم باشه؟؟ خلاصه هر چی خواست گفت. ولی خدا بچه امو واسم نگه داشت. اما شوهرم خیلی از مامانش واسه ی این حرفاش دلخور شد و یه مدت با مامانش قهر کرد. اما مردا عزیزم زود کارای خونوادشون یادشون میره.
سلام دوستای خوبم . من الان داشتم مطالبتون و می خوندم خیلی با هم درد مشترک داریم خوشحالم دوستای خوبی مثل شمارو پیدا کردم
منم همین مشکلارو با خونواده شوشو دارم ولی الان که چند وقتی هست محلشون نمیدم و حتی با هاشون سرسنگین هستم خیلی احترامم و دارن به من هم خیلی بی احترامی کردن حتی طوری شده که خونواده جاریم هم پرو شده و فکر می کنند که دخترشون چی هست بگذریم از این که خیلی خاک برسر شدم. از اونجایی که منم مثل شما توی خونواده ای بزرگ شدم که همه چی دیدم و داشتم و حالا خوبه هیچ توقعی هم از خونواده شوشو نداشتم و همه چی را راحت گرفتم به خاطر وضع مالی شوشو که نره دست روی خونوادش دراز کنه و با همه چی ساختم خونواده شوشو و جاریم فکر می کنند که من دختره سالمی نبودم که واسم خرج کنند و از این جور حرفا ............../بعضی ها واقعا فرق آدمی که بساز و زندگی کنه را درک نمی کنند من فقط روزی صدبار اونا رو به خدا واگذار کردم و ازشون نمی گذرم چون پشت من خیلی حرف در آوردن در ضمن اینم بگم که من خیلی بی زبونم اصلا نمی تونم جوابه کسی رو هم بدم
محمد هستم فوق لیسانس شیمی
رونی مامی عزیزم واقعا حرفات ناراحتم کرد.خدا انشله به دختراش نشون بده.
به نظر من برو انگار نه انگار که مشکلی هست و نیومدن دیدن نی نیت.واقعا از ذهنت پاکشون کن این رو که اونا کین . فکر کن داری میری خونه کارگرت فقط واسه رضای خدا.
بهشون اینجوری میفهمونی که اومدن و نیومدنشون واست مهم نبودن.
به نظرم نداشتن همچین مادربزرگی واسه نی نی ت بهتر از داشتنشه پس نیومدنش مهم نباشه.
خوب جاریت اونجا باشه مگه قراره باهاش قهر کنی!!!!!!!!!
عزیزم اگه قهر کنی یا بری غد کنی با خودش میگه ههههه دیدی حرصش رو دراوردم دلش خنک میشه.اما تو برو خیلی خوب باهاشون سلام و احوال پرسی کن بزار بسوزن که نتونستن حرصت رو در بیارن(اما سنگین باش یه حس غرور خوب بگیر انگار زیر دستت هستن) واسه مکه هم نرو دیدنش اما وقتی دیدیش اگه حرفی از گوسفند شد یا یه موقعیت مناسب شد این رو بگو و اصلا خشکی نیا (مثلا اسم برادر شوشوت حسن) بگو آره به شوشو گفتم حتما واسه حسن آقا گوسفند بخریا آخه بنده خدا حسن آقا خیلی واسمون زحمت کشیده.
اینجوری جاریت حرصش میگیره که حسن چیکار کرده واسه شما که با این که نیومده دیدن بچه اما شما واستون مهم نبوده و اون کارش رو میگین.بعد میره به شوشوش میگه و کلی باهاش دعوا میکنه که بگو چیکار کردی.شوشوش میگه هیچی ولی جاریت عصبانی میشه که یا تو نمیخوای به من بگی یا فراموش کردی.با این کارت کلی آتیشش میدی
اما راجب شوشوت اصلا حتی یک کلام راجب کاراش بهش ایراد نگیر و بگو هرجور دوست داری.به کاراش یا حرف زدناش یا اصلا هرچی که به مامیش مربوطه نزدیک نشو.نزار فکر کنه که به مامیش حساسی چون اوضاع وخیم تر میشه.یه روانشناسی بهم گفت هرچی به شوشوت بگی نرو خونه مامیت بد تر میکنه اما کافی بگی برو خونه مامیت 2بار میره اما بعدش کمتر میشه .
اما یه طرح بلند مدت بردار واسه اینکه خودت رو به شوشو ثابت کنی.به حرفاش گوش کن و یه جمله سحر انگیز واسه خر (ببخشیدا)کردن مردا کلمه چشمه.
اگه بهت میگه فلانی واسم آب بیار بجای که بگی باشه بگو چشم.اگه گفت شام فلان چیز رو بساز بگو چشم.اینقده بعد یه مدت خر میشن.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
چطوری رویا جون ؟؟؟
ای خواهر زندگی ما خانومای ایرانی رو مادرشوشو وخانواده شوشو پر کردن
همه همین جورین فقط شدتش تو بعضی جاها کم یا زیاد میشه.که این باعث تفاوتمون میشه
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
10میلیون تومن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عجب!!!!!!عزیزم سیاست داشتن یعنی همین دیگه.این که توهم ازدر خودشون وارد شی واسه انتقام اصلا مفید نیست.الان حال بده کم کم خونشونرو به آب ببند.من یه عمه دارم که خدای سیاسته.هیچ وقت علنی کاری نمیکنی که بقیه بفهمن از کی بدش میاد یا کسی ازکاراش سر در بیاره همچین زیر زیزکی سر طرف رو میکنه زیر آب که نمیفهمه از کجا خورده بنده خدا.اما جای نقشه هاشو میریزه که کسی نباشه اما تا تو جمع طرف رو میبینه آنچنان قربون صدقه اش میره آدم به عقلش شک میکنه.
این که توهم شمشیر رو از رو ببندی کاری از پیش نمیره جز این که خودت و بچه ات کباب میشین.چون فعلا برد دست اونه.
تو میتونی نری خونه مادر شوشو ولی بعدش شوشوت نمیاد خونه مامانت.این وسط کلی دعوا و اعصاب خوردی پیش میاد و کسی چز خودت و طفل معصومت ضرر نمیکنه.
اما تو اگه بری خونه شون هم شوهرت خوشحال میشه هم دعوا پیش نمیاد هم معصومیت تو ثابت میشه به شوهرت.
خودت رو کنترل کن و کارای که گفتم رو انجام بده ببین چطور مادرشوشوت و جاریت میچزن.
تو با لجبازی به چیزی چز شکست نزدیک نمیشی.این رو به خودت تلقین کن که تو یه سیاست مداری.اما عزیزم حرص نخور بخدا این نی نیت گناهی نداره.
فقط باخودت فکر کن یه سنگ گرد بزرگ داری تو هیچوقت نمیتونی تکونش بدی اما اگه یا راه باز کنی میتونی به هرجا حولش بدی.
ای راه صاف همون سیاست.همه کارات رو بابرنامه برو جلو.بعدها که کم کم شوهرت آروم شد.ببین مادر شوشو به چی حساس از چی بدش میاد اون حرف رو بزن اون کار رو بکن وقتی کم کم حرصش درومد و نتونست ثابت کنه به این روزات میخندی.
ولی فعلا باهشون ظاهر خوب باش اما احترام زیاد و صمیمیت نداشته باش
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
عزیز دلم کاملا حق با شماست.
اما خواهر نازم این یه بخش مهم و زیاد زندگیه.این که شما بتونی چطور مدیریت کنی خیلی مهمه.
شما میتونی یه مدیریت مناسب یه زندگی نو بسازی.منی که میبینی عذاب کشیدم مریض قلبی گرفتم داشت چشام کور میشد یه هو به خودم اومدم گفتم چرا باید غصه بخورم و زندگیم رو ببازم؟؟؟؟
من باید برنده بشم وزندگیم رو با دستای خودم بسازم.الان کمی بهترم هرچند کمی دیر شد چون مشکل قلبیم شدید شده اما بازم خوبه.
اون بگه ببخشیدا غلط کرده مگه میتونه.من روانشناسی بالینی میخونم همین دیروز استاذم میگفت مردا نمیتونن بدون زنشون یه لحظه بمونن از لحاظ عاطفی روانی.
میدونم دوست داره وگرنه وقتی میگفتی نمیام میگفت ببخشیدا عذر میخوام میگفت به درک نیا بهتر.اما گفته باید بیای(حالا کار ندارم که طریقه صحبت کردن بلد نبودن و بدجور گفتن)
و اینکه وقتی دیده واقعا راضی نیستی بری گفته نیا. اگردوست نداشت میگفت بمیریم میبرمت.ولی ببین دوست داره اما مرده دیگه بلد نیست طرز بیان رو.
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
آخه رونی مامانی جون واقعا حق داری. اما غصه خوردن که کاری از پیش نمی بره. باید اگه می خوای زندگیت درست شه سیاست داشته باشی عزیزم. سیاستتتتتتتتتت.

من کاملا با عاطی اتیش موافقم. اگه این کارا رو بکنی و شوهرتو بکشی سمت خودت مادر شوهرتو شکست میدی. اصلا هم به این که به شوهرت زنگ می زنه کار نداشته باش. اصلا هم بدی خونواده اش رو بهش نگوووووووووو. با پنبه سر ببر عزیزم. باشه عزیزم؟؟؟
سلام رونی مامانی جون خوبی. من مطالبتو خوندم خیلی برات ناراحت شدم ولی چه می شه کرد بنظرم حرفای عاطی جون خیلی خوب و منطقی بود منم ازش می خوام استفاده کنم به قول عاطی جون آدم باید همیشه سیاست داشته باشه و با پنبه سر ببره سعی کن هیچ موقعه دست کسی نقطه ضعف ندی چون همونو اونا سر آدم میارند تو هم با خونواده شوشو رفت و آمد کن وقتی هم با مادر شوشوت تنهایی همش بگو آره شوهرم بدون اجازه من آب نمی خوره گفته سر تا پاتو هم طلا می گیرم و از این جور حرفا که اونا حرصشون بگیره اصلا هم برات مهم نباشند که واسه خودتو بچت چی میارن و نمیارن بهشون بگو که کسی از شما توقعی نداره .

عاطی جونم خوبی چطوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
محمد هستم فوق لیسانس شیمی
عزیز دلم رونی مامان جان حق با شماست منطق با شماست همه چی با شماست اما فعلا نمیشه چیزی گفت.
خیلی بد یه مرد به زنش خیانت کنه اما بازم فعلا کاری بر نمیاد از دستت.
خونسرد باش خانمم رو زندگیت کار کن.میدونم یعنی تا همین یه ماه پیش هم همین طور بودم از خونواده شوشو انتظار دشتم اما دیدم با انتظار داشتن فقط خودم رو عذاب میدم.انتظار داشتن رو کنار گذاشتم گفتم خدایا هرچی میخوای ازطریقه اونا به من بدی نده کاری کن حتی اگه دیرتر اما خودم بهش برسم.
مادر شوشوها اگه میخواستن خوب باشن که این همه کلوپ واسشون ساخته نمیشد
اما عزیزم رویه زندگیت رو عوض کن.شما با بد خلقی فقط راه رو واسه خیانت بیشتر و وابستگی به خانوادش باز میکنی.بعدشم اون دختر که با شوشوت دوست شده یه هوس زود گذر.این یا هر دختر دیگه هرچی باشن آدمن و خودشون رو دوست دارن وقتی شوشوت از افکارش واسشون میگه و اونا می فهمن چقدر کوته فکر هیچوقت بیشتر از این وارد زندگیت نمیشن.خوب پس شما خیلی جلویی.
اما اینقدر واسه شوشو محبت بریز و چشم بگو.اینقدر مقامش رو به عنوان مرد خونت بالا ببر که کس دیگه نتونه بالاتر از تو ببره و اینجوری چشمش سیر میشه از همه دنیا .اما این موضوع 2ماه یا4ماه نیست یه طرح بلند.کم کمش یکساله.
عذر میخوام تو این مدت سواری بهش بده بعد که رام شد و جا پات محکم شد کم کم بیارش پایین و خودت سوارش شو(ببخشید اینجور می حرفما)
وقتیم جلو شوشوت مادرش رو میبینی احترامش کن اما وقتی نیست محلش نده.اما این حرفم به معنای توهین نیست یا جواب دادن.جوری حالش رو بگیر که اون تو خودش بسوزه تو هم تو دلت بخنده.کاملا غیر محسوس.مثل اگه داره می حرفه به جای دیگه نگاه کن فقط فقط بگو ههههههههههوووووووم.بعد مادرشوشوت جز میزنه که چرا رونی به حرفام محل نمیده.من رو آدم حساب نمیکنه .حالا فکر کن میخواد بره به شوشوت چی بگه بگه خانم به من میگه هوم.
عزیزم این رو فراموش نکن تو اول راهی اگه یکم زندگیت رفته تو جاده خاکی چون راننده اش خونواده شوشو بودن اما حولشون بده خودت بشین پشت فرمون.
اینجاروهم که میبینی کلاس تعلیم رانندگیه
حالا بخند که بفهمم حرفای دوستان و من مقداری فکرت رو عوض کرده
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سلام

دختر_گرانبها | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز