سلام دوستان عزیزم.شبتون یا بهتر بگم بامدادتون به خیر و خوشی.امیدوارم حال همگی خوب باشه.من و دخترم سرماخوردیم،دو روز نبردمش پیش دبستانی گفتم بهتر بشه.امروز و فردا هم که تعطیلن.
و اما من یه گزارش نصفه نیمه بدم و بخوابم.
این روزا جون میده برای روزه گرفتن...🤗
امروز از ساعت نه که بیدار شدم تا الان که اومدم تو رختخوابم،استراحت نداشتم.
صبح بعد از صبحانه یخچالو از برق کشیدم و تمیزش کردم.
بعد خونه رو جارو برقی زدم.در این بین هم تمام دستمالهای آشپزخونه رو به ترتیب ریختم تو لباسشویی و مقدمات ناهارو انجام دادم.
بعد از نماز و ناهار،یه کمی آشپزخونه رو جمع و جور کردم و بعدش ساعت حدود چهار،با دخترم رفتیم حمام و به قول دخترم تمیز شدیم😉
و سپس،پس از صرف چای،نماز خوندم و رفتم بالکن و سرویس و پله ها و جلوی در خونه رو شستم.بعد اومدم بالا شامو آماده کردم خوردیم.
بعد از شام هم کابینت زیر ظرفشویی رو تمیز و مرتب کردم.
و زباله های همه جای خونه رو جمع کردم و به همراه بازیافتی ها دادم پسرم برد بیرون.ظرفهایی که جمع شده بود رو داشتم میشستم که کمرم دیگه یاری نکرد و....
از شدت کمردرد دیگه نمیتونستم روی پا بایستم،دو تا قابلمه موند که گذاشتم برای صبح إن شاءا...
خدا کنه نماز صبح خواب نمونم.
هنوز چند تا کار دیگه مونده بود که دیگه رفت برای فردا.
داروهای دخترم رو هم دادم و همین طور قرصهای قلب خودم رو هم خوردم.
من مثل شما دوستان زرنگ نیستم،کمی فعالیت که میکنم قلبم انگار میخواد از تپش(طپش) بایسته؛تازگی ها کمردرد هم بهش اضافه شده.
فردا باید دستمال کشی و گردگیری بکنم و گاز و سینک رو برق بندازم و ظرفها رو تو مایع سفید کننده بذارم.
فعلاً انرژی صفر.
بازم شب همگی خوش.
خوابهای خوب ببینید.رنگی رنگی.
(اگه دوست داشتید برای منم دعا کنید.)🌹🌼