سلام به همگی صبحتون به خیر چه تاپیک خوب و پر انرژی واقعا آدم وقتی میخونه انرژی میگیره برای کاراش به خصوص من که بی انرژیم الانم یواش یواش میرم آشپزخونه برای دخترم که بهش قول داده بودم ظهر آش رشته بزارم و درست کنه عاشق آش رشتس دخترم اما تنبلیم میومد اومدم اینجا انرژی گرفتم فعلا خداحافظ تا بعد گزاشتن آش ان شاله برم به سراغ جارو برقی و حیاط شستن.
مبارکه مغازه تون خیلی قشنگو وشیکه انشالله براتون پرزرق وروزی باشه❤️
گزارش من درباره خونه تکونی قالیشویی فرشارواورددیروزکف آشپزخونه طی و دستمال کشیدم چند سری فرشوانداختم همه جامرتب شد
پرده هاروبازکردم شستم پنجره هاروبکمک پسرم تمیزکردیم پرده ها ونصب کردم بوفه روجابجاکردم ظرفااشودستمال کشیدم وچیدم
مبل پذیرایی هم گذاشتمشون وسط کف پذیرایی طی بکشم روی فرشاروجاروبرقی بکشم بعدبچینم پرده هارومرتب کنم اتاق خیاطی خودمم دیشب مرتب کردم مونده جاروبکشم
امروزم کاراتاق خودمونوتموم کنم بعدی کناره وموکت بادوتاپتودارم ک بایدشسته بشن اتاق دختراباخودشونه دارن تمیزمیکنن فرشوبندازن
من فقط کشوهای پسرمومرتب کنم
ازامروزاولین جلسه باشگاهمومیرم
امروزم ساعت ۳همسروراهی کردم شهرستان کارپیش اومده دیگه خوابم برد
تازه بیدار شدم فقط قرصم خوردم یکمی بگذره صبحانه بخورم ب پسرمم صبحانه بدم
دخترا دیگه خودشون کاراشونوانجام میدن😅دیه مستقل شدن قاطی مانمیشن
البته شام ونهارهمه دورهمیم
نهارهم قیمه دارم فقط کته بزارم فعلاهمینایادم میاد
روزتون خوش😊
سلام منم امروز بعد بیداری چندتا کار واجب داشتم بیرون ک باید انجام میدادم هیچ کاری نکردم اماده شدم رفتم اونارو تقریبا ۸۰ درصدشو انجام دادم اومدم ی باری از دوشم سبک شد چند روز بود همش امروز فردا میکردم قورباغه شده بود برا خودش
رسیدم خونه پسرکوچیکمو خوابوندم اول بعد صبحونه خوردیم
پاشدم خونه رو گردگیری کردم حیاط شستم باغچه هارو اب دادم ظرف هارو شستم جاروبرقی کشیدم تلفنی با خواهرم و مادرم صحبت کردیم ناهار اماده کردیم خوردیم جمع کردم ظرف هاشو شستم پسر بزرگمو بردم حموم لباسشویی زدم دوباره جارو برقی ی قسمت هایی کشیدم پسرم چیپس ریخته بود پخش شده بود الانم ی چایی دم کردم دارم نت گردی میکنم پاشم شام بزارم دو سری دیگه لباسشویی باید بزنم فعلا همینا وسط ها هم چندباری جای پسرمو عوض کردم شیرش دادم
مبارک باشه عزیزم موفق و پر روزی باشین انشالله. 🥰😍
صبح ۹ نیم بیدار شدم.صبحانه خوردیم با دخترم.ظرف ها شستم.اجاق گاز تمیز کردم.برای شام برای بار اول همبرگر درست کردم گذاشتم فریزر که سرخ کنم فقط.چاشنی کنار همبرگر آماده کردم خیارشور.شربت آبلیمو درست کردم.پتو رو بند بود جمع کردم.حموم کردم.ماسک صورت گذاشتم.مولتی ویتامین خوردم.ناهار خوردیم.لباس های دخترم عوض کردم.میوه شستم گذاشتم یخچال آماده باشه که شب بخوریم.یه دور لباس انداختم ماشین.یخچال داخل و بیرونش دستمال کشیدم.لوبیا خیس کردم فردا قرمه سبزی درست کنم البته اندازه دو وعده میزارم که یکیشو فریز کنم.تاکنون ۴ ساعت هم تو گوشی بودم.لعنت به گوشی
سلام
شنبه رفتم سرکار تا ساعت ۳ برگشتم خونه یه کم استراحت کردیم
غروب وسایل جم کردیم اسنپ گرفتیم رفتیم خونه پدر همسرم، یکشنبه مجبور بودم برم سرکار و پسرا باید خونه پدر همسرم میموندن واسه همین تصمیم گرفتیم شب همونجا بخوابیم
دو تا خواهر همسرم و بچه هاشون هم اونجا بودن شب بچه ها به بهونه همدیگه خوابشون نمی برد و تا حدود ۲ بیدار بودن
صبح ۶ و نیم بیدار شدم رفتم سرکار ، دو ساعتی کار داشتم، تموم که شد برگشتم. وقتی رسیدم همه حاضر شده بودن بریم پیاده روی اربعین، منم همراهیشون کردم
حدود ظهر برگشتیم خونه و نهار همونجا خوردیم
بعد نهار اسنپ گرفتیم اومدم خونه خودمون ، یه ساعتی خوابیدیم و بعدش پن کیک و شام درست کردم رفتیم خونه خواهرم که روز قبلش اسباب کشی کرده بودن
همه ی کاراش رو انجام داده بود . دو ساعتی نشستیم و صحبت کردیم بعد ما رو رسوند خونمون
علی همش بی‌حال بود شب هم تب کرد سردرد هم داشت دارو دادم و تا صبح چند باری چکش کردم و دوباره دارو دادم
امروز صبح هم رفتم سرکار
شهر اومدم خونه با فایزه نهار خوردیم و بعدش با پسرا دو سه ساعتی خوابیدیم (همه مون کمبود خواب داشتیم).
بیدار شدم خونه رو مرتب کردم، یکم کردکوی ی کردم، جاهایی که کثیف بود نپتون کشیدم
کیف علی رو شستم
لباسشویی روشن شد و لباس پهن شد
چایی دم کردم خوردم
حاضر شدیم با پسرا رفتیم فیله و قارچ سوخاری خریدیم( علی نهار میلش به غذا نبود نخورد، خداروشکر یکم شام خورد)
برگشتیم خونه
سرویس رو با اب شستم
دوش گرفتم
اندازه یه هفته لباس خشک شده تا نشده داشتیم همه رو تا زدم گذاشتم کشو
اتویی ها جدا شدن ولی دیگه نتونستم اتو بزنم
یکم کنار علی جون دراز کشیدم بغلش کردم آروم بشه هنوز سردرد داره، نمی‌دونم گرما زده شده یا بخاطر سرماخوردگیه، امیدوارم زود خوب بشه
کرم پاکسازی م رو زدم
دارو علی رو دادم
امشب زودتر بخوابیم انشالله
سلام به همگی
سوسن جون مغازه جدید مبارک پر خیر و برکت باشه برات ❤️
صبح ساعت ۱۰ پاشدم با بچه ها یکم رو تخت بازی کردیم اونا زودتر بیدارشده بودن و همسرم بهشون صبحانه داده بود و رفته بود ( باید زود بیدارشدن عادت کنم ) ، دیگه گاز و تمیز کردم وکاشی ها و روی کابینت ها رو حسابی تمیز کردم ، چای و ناهار گزاشتم ، لباسشویی زدم دو دور ، روکش تخت و شستم ، کفش بچه ها رو شستم ، هال و اتاق بچه ها رو جاروبرقی زدم ، لباس های دیروز و جمع کردم گزاشتم کمد ، موهام و روغن زدم بعد رفتم حموم ، چند بار اسباب بازی جمع کردم ، ، امروز نشد برم باشگاه ☹️، رفتم دنبال بچه ها از مغازه ، یه شام سبک گزاشتم ، ظرف و سینک تمیز شد ، فردا جایی میخوام برم انشالله همه چی درست بشه 😊
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز