2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043399 بازدید | 88177 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



امروزم 

غذا رژیمی خوردم    از فردا هم کالری شماری می کنم   دکتر گفت باید وزنت کم بشه خیلی 

دکتر رفتم  مرکز استانمون ۴ ساعت معطل شدم 

رفتم یه دکتر دیگه حضوری نوبت گرفتم 

نهار پختم   دو مدل 

شام پختم   دو مدل دیگه خودتون‌میدونید دو مدله هست غذاهام 

رفتم یکی دو جا خرید سریع 

پیاده روی رفتم 

۳ دور لباس شستم و‌پهن کردم 

چند تیکه لباس با دست شستم

 سرویس شستم 

چند تیکه ظرف با دست شستم 



من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام دوستای گل و پر انرژی خودم

امروز کارام اینجوری پیش رفت😊

صبح بیدار شدم با پیام قشنگ صبح بخیر همسر انرژی گرفتم😍

کمی با هم چت کردیم. پاشدم یه آرایش کوچولو کردم . موهام رو گوجه ای بستم و بسم الله گفتم و کارهامو شروع کردم


اول از همه با آشپزخونه ای که از دیشب مرتب بود کلی انرژی گرفتم. یه بسته مرغ که از قبل توی مواد خوابونده بودم برای جوجه کباب،از فریزر در آوردم یخش باز شه. چای دم کردم پسرم از خواب بیدار شد

توی پذیرایی خوابیده بودیم. توی رخت خواب یکم با پسرم پتو بازی کردیم و حسابی خندیدیم.رخت خواب ها رو جمع کردم . با هم صبحانه خوردیم.🍳ظرفا رو جمع کردم.

لباس ها رو ریختم لباسشویی👚

بامامانم و خواهرم تلفنی صحبت کردم

بعدش با همسر تماس تصویری رفتیم

جوجه ها و گوجه رو گذاشتم توی سرخکن. برنج از دیروز داشتیم

ناهار رو خوردیم ظرفا رو گذاشتم ظرفشویی

یه استراحت یک ربعه کردم. بعد با پسرم پلی استیشن بازی کردیم

لباس های شسته شده رو پهن کردم

میوه خوردیم

حاضر شدیم اسنپ گرفتم رفتیم خرید یکم ظرف یکبارمصرف و اسپری روغن و طناب برای باشگاه پسرم گرفتم. یه بسته جگر مرغ هم برای گربه توی حیاط. واکس مو و .. گرفتم

پسرم یکم سردرد داشت از داروخونه براش دارو گرفتم

برگشتیم خونه. یکم توی حیاط پیش همسایه ها نشستیم به گربه ها غذا دادم. بعد اومدیم خونه. شام رو آماده کردم. سیب زمینی گریل شده با مرغ

دیگه ظرفشویی رو روشن کردم

پسرم رو ساعت ۹ و نیم خوابوندم که فردا سرحال بیدار شه ببرمش باشگاه

دورتا دور خونه رو جمع و مرتب کردم. آشپزخونه تمیز و مرتب شد😍

نت گردی کردم. رمان خوندم.

شکرگذاری کردم🙏

الانم در خدمت شمام. مینویسم و آلبالو خشکه میخورم😛


امروز آب خیلی کم خوردم و از این کارم راضی نیستم

سلام امروز النا فاینال داشت تا رفتیم و برگشتیم شد ۱ 

ی چند روز هی میگفتم جامدادی تبلتی بالاخره امروز خرید ۴۵۰ هزار تومان خدا به داد برسه چقدر همه چیز گرون شده😭

مامان اینا رفتن دکتر قلب و تا برن خونشون شد ساعت ۶ 

ی سری مسائل برای خواهرم پیش اومده ممنون میشم ی صلوات بفرستید تا بخیر بگذره 

از ۳ ش هفته پیش باشگاه تعطیل و منم نهایت نیم ساعت پیاده‌روی میکنم 

همسر درخواست کیک کرد و پختم شام هم کوکو گذاشتم 

تصمیم گرفتم فست بگیرم از ۷ شب شروع کردم ببینم تا کی میتونم رعایت کنم 

یا حق

خدا حفظش کنه🤲چه خوب که باهاش بازی میکنید من اصلا .بلد نیستم با بچه بازی کنم🥺

من بیشتر وقتم رو با پسرم میگذرونم. خیلی باهاش بازی میکنم. کلی فیلم و کارتون میبینیم.  بازیهای موبایلی هست .هم من نصب کردم گوشیم هم پسرم توی تبلت داره. به هم وصل میشیم با هم رقابت میکنیم یا به هم کمک میکنیم تا برنده بشیم

شب ها حد اقل نیم ساعت در مورد همه اتفاق هایی که در طول روز افتاده با هم حرف میزنیم ک از اینکه فردا رو چجوری شروع کنیم میگیم و ....

با فیگور هایی که داره بازی میکنیم. با منچ و مار و پله و بازی فکری ها خودمون رو سرگرم میکنیم. بعدش هم که عصر میشه و میره با بچه های مجتمع توی محوطه بازی میکنه

سلام شبتون بخیر


امروز صبح  برای علی جون نهار گذاشتم خوراکی گذاشتم بیدارشون کردم رفتن با همسرم مدرسه. تا غروب مدرسه بود کلاس ریاضی داشت.


خودمم حاضر شدم رفتم سرکار، خداروشکر کارم خوب پیش رفت.

برگشتم خونه نهار خپردیم، یکی دو ساعت خوابیدیم

همسرم رفت دنبال علی جون

مرغ خریده بودیم شستم خشک شد بسته بندی کردم رفت فریزر

منم در راستای خونه تکونی ، لباسها رو تفکیک کردم دسته بندی کردم پاکسازی کردم

کشوهای خودم رو خالی کردم دستمال کشیدم و مجدد چیدم.

دو تا ساک لباس هم که برای فصل های دیگه بود مرتب چیدم و پاکسازی شد و رفت کمد دیواری

یه ساک بزرگ هم پارچه داشتم که مرتبشون کردم و رفتن کمد دیواری (انشالله بعد از پروسه خونه تکونی کم کم میدوزمشون تا قطره ی آخر😁).

خروجی های سرگردان از کمد دیواری رو مدیریت کردم یسری خروجی شد یسری قراره بره بالای کمد فعلا تکلیف بعضیاشون مشخص شد ولی بعضیاشون همکاری نکردن و بازم موندن کوشه اتاق تا فردا شب😏.


سه سری لباسشویی روشن کردم سری آخر داره میشوره

یه تعدادی رو دستی شستم 


شام همسرم املت درست کرد خوردیم

آشغالها رو برد بیرون

وسایل کف هال رو جم کرد

ورودی خونه هم شلوغ شده بود یه دستی کشید (تا نوبتش بشه برای خونه تکونی اساسی تمیزش کنم خودم).


با بابام تلفنی حرف زدم

به خواهرم هم زنگ زدم

میخواستم برای چهارشنبه نوبت آرایشگاه بگیرم که جواب نداد، فردا یادم باشه دوباره زنگ بزنم بهش

امشب دیگه بخوابیم شبتون بخیر

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز