خب یه آنچه گذشت بریم🥰❤️
اول که عیدتون مبارک💝💝💝💫💫💫🎊🎊🎉🎉🎉
دیروز صبح سرکار بودم
رسیدم خونه نهار خوردیم و بچه ها رو خوابوندم،خودمم یه ساعتی خوابیدم، خواهرم اومد پیشمون، شب قبلش رفته بودیم پفیلا و وسایل گرفته بودیم ، خواهرم اومد با همه بسته بندی کردیم و داخل هر بسته هم یه کاغذ نقاشی شده کوچولو برای تبریک عید گذاشتیم. کمک خواهر دیگه م و مامان بابام اومدن، یه چایی خوردیم و رفتیم سمت حرم.
خیلی شلوغ بود ، اطراف حرم یجا تو کوچه ها پارک کردیم و بقیه شو پیاده رفتیم
نذریمون رو دادیم دست کوچولوها که برن پخش کنن.
بستنی نذری هم خوردیم😁.
رفتیم حرم نماز خوندیم و زیارت کردیم
بعد زیارت متفرق شدیم و ما برگشتیم خونه
شام همسرم زحمتش رو کشید و از خستگی همه مون بیهوش شدیم
امروز یکم دیرتر بیدار شدیم
صبحانه خوردیم
لباسشویی روشن کردم
باید برم پهنش کنم
یکم لباس اتو بزنم
دوش بگیرم و بریم بیرون