سلام روز جمعه تون بخیر
امروز همسرم یه سفر کاری داشتن
صبح زود بیدار شدم وسایلشون رو آماده کردم و راهی شدن
دوباره خوابیدم.
بیدار شدیم با پسرا
میل به صبحانه نداشتم. چایی و خرما خوردم
پسرا هم خوراکی که دیششب باباشون براشون خریده بود خوردن
یسری وسایل نظم دهنده خریده بودم
این شد که چیدمان کشوها رو تغییر دادم و هم تمیز شدن هم با ترتیب جدید چیده شدن
یخچال هم تغییرات خوبی داشت و بسیار منظم تر شد.
بعد از چیدن مشخص شد باید چند تا وسیله دیگه هم بخرم که انشالله رفت تو لیست خرید بعدی
نمازم رو خوندم
تمام خونه مرتب شد و جارو برقی کشیدم
نهار داشتیم گرم کردیم با پسرا خوردیم
بازم خیلی میلم نکشید و نصف بشقاب خوردم که فقط ضعف نکنم.
سه دور لباسشویی روشن کردم و لباس پهن کردم
کفشای مهدی دیشب زیر بارون تو حیاط پدر همسرم مونده بود و کثیف شده بود، بردم حمام شستم.
کابینتها و گاز و وسایل آشپزخونه دستمال کشی شد
سرویس و حمام رو شستم
جلو ورودی خونه رو جارو کشیدم و کفشها رفتن جاکفشی
پسرا رفتن حمام و خودشون رو شستن و لباس پوشیدن( از این استقلالشون خوشم میاد).
در ادامه:
لباس اتو بزنم
ظرف ها یه عالمه جم شدن بشورم
پسرا رو بخوابونم
با لپتاپ کار کنم
برای تحویل یه پروژه دو هفته فقط زمان دارم و هنوز تقریبا کار خاصی نکردم، باید بیشتر براش زمان بزارم.
فردا یه جلسه آموزشی دارم امیدوارم ذهنم آروم بشه و بتونم ازش استفاده کنم
انشالله برای همه خیر پیش بیاد🖤🖤🖤🖤