سلام دخترا
ما شام خوردیم
جمع کردیم
همسرم ظرف ها رو شست
خیلی خوابم میاد 😵😵😵😵
گودزیلاها هم دارن مثلا درس میخونن 😑😑
بچه ها دستور پخت یه شیرینی ساده هم اگه دارید بهم بدید.
شبتون خوش 😘🥰
سوگل جان
با وجود اینکه انگار غول افسردگی وزنه های خیلی سنگینی در حد چند برابر وزنم به پاهام وصل کرده بود بالاخره این کارها رو انجام دادم.
و همینطور روی گاز رو دستمال کشیدم، کمی یخچال رو مرتب کردم و یه قسمت از حیاط رو با اب خاکستری شستم.
قرار بود با پسر بزرگم ورزش کنم ولی دوقلوها فعالتر بودند. من که ورزش میکردم اونا هم دست میزدند و میرقصیدند. 😍😅
⭐⭐⭐
امروز خدا رو شکر به جای یه بحث تنش زا یه گفتگوی خوب و صمیمانه داشتم. 🥰
اینکه پوست مادر کنده میشه به کنار
من تمام انرژیم صرف این میشه که بگم فلان خوراکی رو بهش ندین معده اش حساسه اذیت میشه
و طرف مقابل انجامش میده رو حساب اینکه من چندتا پیرهن بیشتر از تو پاره کردم یا اینکه پس چرا بقیه بچه ها میخورن این نخوره تو داری اشتباه میکنی !!!
سراین حرفا و دخالت ها دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار
اخه مگه دلسوز تر از مادر هم داریم ؟!؟مگه میشه من بد بچه مو بخوام تو خوبی شو
انقده دلم میخواد این دکمه گذر زمان رو بزنم و از این روزها به سرعت برق و باد گذر کنم تا رفلاکسش تموم بشه و درمان بشه. یا اینکه تا دوسالگیش با دخترم بریم یه جایی که هیشکی نباشه
تولدش تیرماهه
سلام تا دیروز عصر کار خاصی نکردم همسر اومد رفتیم فروشگاه گوشت چرخ کرده گرفتم بسته‌بندی کردم گوشت گوساله چرخ کردیم شستیم بسته بندی کردیم خریدهای جابجا شد چقدر گرونیه خدا ب داد برسه چون مرض دارم ۵ش مهمون دعوت کردم،😐
صبح النا زود بیدار شد گیر داد بریم مدرسه حلما خیلی می‌چرخید تو رختخواب سریع اومدم دیدم بیدار شده برقا رو روشن کرده دیدم چشماتون روز بد نبینه جیش کرده تو جاش نمیدونم ترسیده بود یا وی تو این دوماه که از پوشک گرفتن بار اولش بود
خخخخ کادو روز تولدم رو اول صبح گرفتم حس گیجی دارم نگرانی دهه ۲۰ تموم شد و ۳۱ سالگی شروع شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز