من امروزم با کمردرد شدید شروع شد.
خونه مرتب کردم نهار درست کردم ظرفها شستم کارای خونه کردم.عملا ازم کاری بر نمیاد فقط صبح از شدت درد گریه نکردم.
امروز نوبت پنتری بود یه نگاه کروم مرتب بود به خاطر دخترم وسایل کابینت های پایین به اونجا منتقل کردم خیلی کم شلوغ ولی مرتب بنابراین بهش دست نزدم.طبق برنامه ریزی امروز نوبت کتاب خوندن بود چند صفحه ای خوندم وبرای دخترم نوبت یاد دادن یه مهارت که امروز دست دادن باهاش تمرین می کنم.این برنامه ریزی ها خیلی خوبخ خیلی.
صبح ام ابرسان زدم نماز وقضای نماز خوندم.