سلام شبتون بخیر
امروز روز شلوغ و طولانی بود
صبح بیدار شدم وسایل علی جون رو آماده کردم با باباش رفت مدرسه.
یکم استراحت کردم تا فایزه بیاد.
فایزه که اومد یه چایی و صبحانه سرعتی خوردیم و رفتم دنبال یه کار اداری.
برگشتم خونه
یه دوش گرفتم
نشستم پای لپتاپ و یکم کار کردم رو پروژه م.
نهار با فایزه خوردیم،همگی حاضر شدیم فایزه رفت،من و مهدی هم اسنپ گرفتیم رفتیم دنبال علی جون
برگشتنی دوستشم با خودمون آوردیم و رسوندیمش و رفتیم خونه پدر همسرم.
اونجا نهار علی جون رو دادم
تا اسنپ بیاد دو سه کلمه دیکته بهش گفتم.
اومدم دندونپزشکی
انشالله یه مرحله دیگه باقیموند و بعدش دیگه با دندونپزشکی خداحافظی میکنم(حداقل تا یه سال🥴😅)
منتظرم اسنپ بیاد برم خونه
فردا:
فایزه میاد یکم با هم خیاطی کنیم
عصر خواهرام میان دیدنمون🥰🥰🥰
شب هم روضه خونه یکی از دوستان مون دعوتیم