سلام انشالله روزهای همراه با شادی رو گذرونده باشین
امروز صبح علی جون رو حاضر کردم وسایلش رو آماده کردم با باباش رفت مدرسه.
یکم استراحت کردم، بعدش یه مقدار گل زعفرون یکی از دوستان همسرم برامون نوبرونه آورده بودن، نشستم پاک کردم.
با مهدی جون صبحونه خوردیم
نهار داشتیم، حاضر شدیم اسنپ گرفتیم رفتیم دنبال علی جون.
تو مسیر نوبت دندونپزشکیم رو برای شنبه عصر اکی کردم.
یه تماس کاری نافرجام داشتم،گوشیش خاموش بود، شنبه مجدد پیگیری کنم.
دوست علی جون رو هم رسوندیم و بالاخره رسیدیم خونه.
برای کنار نهار سیب زمینی سرخ کردم
سفره انداختیم نهار خوردیم
اتاق خودم در اثر خیاطی ترکیده بود(چند روزی با فایزه با هم خیاطی کردیم ، در حال آموزش هست ، استعدادش خوبه، امیدوارم بتونه به زودی برای خودش تنهایی لباسای خشکل بدوزه❤️🥰).
اتاق. و حسابی تمیز کردم و جارو کشیدم
علی جون اسباب بازی هایش رو جم کرد، تراس رو تمیز کردم
داخل کمد دیواری یکم بی نظمی ایجاد شده بود، برطرف شد
حال گردگیری و جارو شد
اتاق علی جون مرتب شد
داخل کمدش، سبدهایی اسباب بازی همگی نظم گرفتن. و اتاق جارو شد.
آشپزخونه دستمال کشیدم و جارو شد
ظرفها موندن
یسری لباس شسته و پهن شد
روتختی شسته و پهن شد.
یکم استراحت کنیم با پسرا و بعد بریم سراغ ادامه
سرویس با شوینده شسته بشه
ظرفها شسته بشه
برای شام بادمجون سرخ کنم
دوش بگیرم
کیک بپزم