سلام شبتون بخیر عزیزانم
امروز از صبح:
صبحونه سرو شد،جم شد
برای نهار کباب تابه ای گذاشتم
یه مانتو دوخته بودم فقط جیبش مونده بود، من نشستم پای خیاطی
همسرم ظرف شست
برنج درست کرد
به بچه ها رسیدگی کرد
مانتوم تموم شد و بسیار رضایت بخش بود🥰❤️.
نهار خوردیم
همگی حاضر شدیم رفتیم بیرون
برگشتنی سبزیجات خریدیم و اومدیم خونه.
پدر همسرم امشب تنها بودن، همسرم رفت که پیششون بمونه
من و پسرا هم اومدیم خونه.
نماز خوندم
شروع کردم بهم ریختگی های حال رو جم کردم، نپتون کشیدم
ظرف شستم
سبزیجات و میوه ها رو شستم
با مامانم و بابام تلفنی حرف زدم
پسرا رفتن حمام، آب بازی کردن و نهایتا علی جون خودش و داداشش رو شستم
تحویلشون گرفتم حوله تنوشن کردم و بهشون لباس دادم تا وقتی خشک شدن بپوشن
کیف علی جون رو حاضر کردم
برای شام سیب زمینی تخم مرغ درست کردم
آشپزخونه رو مرتب کردم و دستمال کشیدم
اتاق خودم رو مرتب کردم
لباس خشکا رو تا زدم علی جون تو کشوها چید
چند تا لباس اتو لازم داشت انجام شد
دو سری لباسشویی روشن شد سری دوم هم تموم بشه پهن کنم.
دوش گرفتم
و در ادامه:
یه استراحت چند دقیقه ای داشته باشم
شام رو کامل کنم و با پسرا بخوریم
قرانم رو بخونم
و حدود ۱۰ بریم بخوابیم😴😴😴 پسرا خسته ن، صبح زد هم علی جون باید بیدار بشه بره مدرسه