2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043468 بازدید | 88177 پست

سلام سلام من اومدم .

اینبار با سیستم  اومدم.و بسی ذوق دارم  چقدر تایپ   بدون گوشی تو نی نی سایت خوبه . اصلا" یکی از دلایلی که کم میام اینجا همین سختی تایپ با گوشیه  

اولین باره که سیستمم به نت وصل میشه( تلفن ثابت نداریم . به تازگی از یه دوست یاد گرفتم که با نت گوشی به سیستم وصل بشم. یعنی درین حد اطلاعات من از کار با کامپیوتر مبتدی و کمه  )

خب

خب بریم یه گزارش کلی و جزیی از این چند  وقت بدم خدمتتون:

 با اینکه گزارش نداشتم کلی  کار انجام شده. هر زمان هم که انگیزه کار خونه کم باشه میام گزارش شما هارو میخونم و کلی انرژی میگیرم. خیلی دوستتون دارم دوستای مجازی  اما واقعی  ( برگرفته از بیانات گرانقدر اوس جواد خیابانی عزیز)

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



دیگه گزارش: 

عارضم خدمتتون که از سه شنبه با کرونا درگیرم. به شدت دفعه قبلی نیست اما خب بازم اذیت شدم ولی امروز بهترم خداروشکر.

دیروز: 

ساعت 9ونیم بیدار شدم.

همسرم حلیم گرفته بودن  باترکیب اختراعیه خوشمزه خودم ( حلیم عسل ) صرف شد.

داروهامو خوردم.

 روتین پوستی  رفتم.( خیلی مفصل بودو بعداز حدودسه هفته تحقیق گرفتمشون.  یکم نگران این بودم که فیک بفرستن اماخداروشکر همشون اصلن.خیلی ترکیب خوبی به نظر میاد. به پوستم جون میده  وتو این دو روزهم تغییر رو حس میکنم. بودجم یکم  کم بود این ماه  انشا... تموم بشن محصولات یه لول بالاترشو میگیرم)

 با  دخترم میوه خوردیم.

شلغم پختم  صرف شد.

نهار داشتیم.

خیلی بی حال بودم تا ظهر کار خاص دیگه ای انجام ندادم. 

نت گردی کردم. به تاپیک مامان پرنیا سر زدم . یه تکنیک جدید ازشون یاد گرفتم با دخترم اجراییش کردیم.

نصف یه فیلم انگیزشی به اسم سرآشپز رو نگاه کردم.( نصفشو از یک سایت دیگه دیدم .چقدر با سانسورهای غیر ضروری (  سانسور قسمتی از دست یا پای خانوما و تغیر دیالوگ ها ..)به شعور مخاطب توهین میشه و آدم گیج و دچار ابهام  میشه.  نصف دیگشو از یه سایت دیگه دیدم. دوبلش خیلی حرفه ای تر بود  و بدون سانسور. واقعا دیدن صحنه های واقعی در فیلم ها لذت دیدن فیلم رو چند برابر میکنه تا با یه کادر متحرک روی بدن انسانها و حرف های بی سروته و غیر مرتبط با یک صحنه) 

 همسرم دیر اومدن. نهار خوردیم.

دارو خوردم.

تکنیکی که گفتم برای ترک عادات بد یا ایجاد عادات خوب . نفری یه دفتر برداشتیم و شروع کردیم انشاا... ادامه دار باشه.

جون گرفتم و بلند شدم  سراغ خونه.

تمام زباله ها جمع شد .

بازیافتی ها  زباله های تر و محصولات در حال خراب شدن یخچال و لباسهای اضافی دخترم توسط خوش در دو مرحله بیرون منتقل شد.

دخترم کل اتاقشو مرتب کرد. یه جارو دستی صورتی برای اتاقش سفارش داده بودم همسرم دیروز گرفتن قرار شد همیشه تو اتاق خودش باشه تا سریع تمیز کنه.

دو دور لباس شسته و پهن شد یک دورش جمع شد توسط دخترم تا زده شد.( مال خودش بود.) 

 املای بی نقطه گفتم به دخترم.

دخترم حموم کرد. لباسهای کاراتش رو دستی شست. کتونی هاشم همینطور. به خاطر اگزماش نذاشتم خیلی باهاشون ور بره. بعدش خودم رفتم و یه دور دیگه شستم و آب کشیدم .

یه دور اساسی حموم رو شستم.

چای دم کردم.

میوه شستم وهمسرم رو بیدار کردیم و صرف شد.

رامیلا و باباش فوتبال دیدنو هم زمان ترکتهای کانون رو تو کیسه های خرید جاسازی میکردن( مسئول بازاریابی و تبلیغاتمن)  

به اصرار همسرم رفتیم  درمانگاه . ایشون معتقدن من فقط با امپول خوب میشم ولاغیر...

شام از بیرون گرفتیم.

یکم خوراکی برای دخترم گرفتیم.

ترکتهای آماده رو به فروشگاهها دادیم.

اینبار همسرم  از خودشون کیسه گرفتن تا آماده کنیم بدیم بهشون.

اومدیم خونه شام صرف شد

چای گذاشتم صرف شد.

همسرم مجددا"  مشغول ترکتها شدن.

من نصف دیگه فیلمم رو دیدم.

صورتمو فقط با اب شستم . ترجیح دادم خیلی مواد نزنم  و کم کم آمادش کنم .چون تازه هم اصلاح کرده بودم و... 

همه خوابیدن داروهامو خوردم بی خواب شده بوم

یه فیلم انگیزشی دیگه دانلود کردم به نام شبکه های اجتماعی در مورد مخترع فیس بوک 

 ساعت شد سه و خوابیدم.




امروز:

 بیداری 6 ونیم

لباسهای دخترم رو اتو کردم

موهاشو بافتم

صبحونه اماده کردم.

خوراکی هاشو اماده کردم .

یکم ظرف شستم.( خیلی ظرف مونده همسرم گفتن امروز میشورن ولی تا الان که خبری نیست خیلی درگیرن)

 صبحونه خوردم

دیشب از دخترمم علوم پرسیدم یه ایراد داشت دوره کردیم.

با پدرش راهیشون کردم

همسرم یه مقدار دیگه از ترکت های آماده رو بردن.

قورمه سبزی بار گذاشتم.

روتین پوستی کامل رفتم.

دارو  و ویتامین خوردم.

شلغم پختم.

با محلول جدید به گلهای خونه آب دادم ( یه کود جدید یا گرفتم. محلول آب و میخ زنگ زده) 

 قرار بود زود بیام کانون یه بسته پستی خیلی مهم داشتیم اما نیاوردن.


  قمقمه آبم و جارو دستی جدید و برس های زاپاسش و مداد رنگی های اضافه رامیلا رو  به اضافه  یه بطری غلیظ از محلول رو آوردم کانون.

قسمتی از حیاط که ورودی کانون هسترو جارو زدم.

 با اینکه پنجشنبه شخصی رو برای نظافت آوردم اما اصلاگ مدیریت رو خوب نظافت نکرده بود.

  جدیدا" کلاس خیاطی توی قسمی از مدیرت که میز کنفرانس داره بررگزار میشه. پر از نخ بود حسابی با نپتون تمیزش کردم.

همه میزها  و قفسه هارو گردگیری و لکه گیری کردم.

کتابخونه مرتب شد.

  سطل زباله خودم خالی شد.

ویترین بوفه رو به انبارک بازی انتقال دادم و  بازی های تخصصی اختلالات یادگیری رو چیدم داخلش.( دیگه خلوت شده و بوفمون فعال نیست) 

انبارک بازی مرتب شد.

گلها رو با آب اسپری کردم.

 محلول رو رقیق کردم و آبیاری شدن .

آب گلهای آبزی رو هم عوض کردم تو گلدونشون چنتا میخ انداختم.

هم بطری های  آبیاری بالا و هم بطری های پایین رو مجددا" پر کردم و داخلشون چنتا میخ انداختم برای آبیاری بعدی.

 دوتا از پنکه ها به حیاط منتقل شدن که  همراه با یه هدیه کوچولو به صاحباشون برگردن( امانی بودن) 

یکیش مونده طفلکی از راه دور اومده بود کمکمون.

چنتا تماس برای ثبت نامی های جدید داشتم( ترکتها دارن جواب میدن)

 همسرم تماس گرفتن  کارهای وامشون رو نهایی کردن  و خیلی خوشحال بودن تا اینکه مبلغ اوراق رو گفتن که براشون حساب کم با شنیدن مبلغ  اینجوری شدن      

امتحان قرآن بچه ها رو هماهنگ کردم هفته بعد برن اداره . خودمم میخوام آزمون بدم  مدرکش رو برای مجوزی نیاز دارم.

برای کلاس های امادگی ارشدم تماس گرفتم  روزهاش مشخص شد. طبق تایم اون باید بقیه  کلاهایی که خودم تدریس میکنم رو برنامه ریزی کنم. همینطور روزهایی که به منشی احتیاج دارم.

با کانون پرورش فکری تماس گرفتم ببرای هماهنگ کردن اردوی سینما برای فیلم بچه  زرنگ هنوز نیومده و موکول شد به یک ماه دیگه.

تصمیم گرفتم از خانومای خیاطی برای نظافت کلاسشون کمک بگیرم: یه سبد سفید مربعی آوردم  یه نپتون صورتی خوشگل  یه اسپری شیشه پاک کن و یه  دستمال یاسی خوشرنگ تا زدم و گذاشتمشون داخلش و سبدو گذاشتم رو ی میز برششون. روی تابلو مدیریت هم در کمال احترام ازشون خواهش کردم بعداز کلاس میز و اطرافش رو مرتب کنن.

درین بین سه بار رفتم بالا به غذا سر زدم و شلغمم پخته بود آوردمش پایین. شارژرمم آوردم( یه دونه شارژر اضافی باید بخرم  برای پایین که اقدر اسیرش نشم) . برنجمو دم کردم. 

 رامیلا جون  و باباش اومدن. 

سالاد شیرازی درست کردم.

چای دارچین زنجبیل جنسینگ و هل  و قولنجان دم کردم

همسرم خیلی خسسته بودن خوابشون برد.

 رامیلا خیلی گرسنه بود غذاشو کشیدم خورد.

اومدم کانون یه گروه ازبچه های خیاطی ساعت 2 کلاس دارن. در کمال تعجب دیدم که مربی و بچه ها به خاطر لوازم نظافت ازم تشکر کردن   و به همین راحتی مسئله نظافت حل شد.

دوتا ثبت نامی جدید داشتم

چند نفرم قراره فردا بیان تعیین سطح بشن.

 یکی از شاگردهای خیاطی برای دخترم پارچه خریده بودن هزینشو دادم قراره یه متردیگه هم برام بخرن.

از زمانی که  کلاسشون به مدیریت مشرف شده به شدت وسوسه  میشم مجدا"  خیاطی کنم ( حداقل یه ست پاییزی برای رامیلا جون بدوزم خدا کمکم کنه گردنم عود نکنه.)

یه واریزی شهریه داشتم انجام شد.

 حقوق مربی خیاطی محاسبه و واریز شد.

برنامه کلاس اصلاح سبک زندگی ریخته شد.








 شهریه  تعریف شد. امشب تبلیغش رو میگذارم تو کانال کانون.

تاریخ برگزاری کارگاه فرزند پروری  این هفته هم مشخص شد فردا اطلاع رسانی بشه.

 رفتم بالا نهار صرف شدچنتا ترکت اماده کردیمبا همسرم صحبت کردیمچای صرف شد.مجددا" اومدم کانونالآنم همسرم شام گرفتن اومدن برم بالا با دخترم یکم تست فرداشو کارکنم

شام بخوریم

 چای دم کنم

میوه بخوریم

 احتمالا" فیلم استیون هاوکینگ رو ببینم

 ترکت آماده کنیم

روتین برم 

شبتون خوش و در پناه حق  

رشت نیستم   ولی شمالم من مازندرانم و گلستان ولی نفس میکشم چشم چشم 😘😘😘😘

آدم یه وقتایی یه چیزهای ارزشمندی رو داره قدر نداره تا از دستش میده 

بعد تاااازه میفهمه چیو داشته!


من سال اول کرونا،مبتلا شدم 

بویایی و چشاییم کاملا مختل شد 

بو ها رو اصلا متوجه نمیشدم و مزه ها رو هم کاملا افتضاااااح...الان کمی بهتر شدم ولی نه کاملا 


حسرت یه بوی خاک بارون خورده رو دارم

این پستتونو خوندم و ...🥺


ان شاالله همیشه تندرست شاد باشید 

قدر کوچیکترین و باارزشترین داشته هاتونو بدونید 💐

❌لایک❌

سلام 

امروز صبح علی جون رو آماده کردم با باباش رفت مدرسه

تا مهدی جون خواب بود چند ساعتی پای لپتاپ نشستم، پروژه م به مرحله قابل قبولی رسید، باید یه تحلیلی روش داشته باشیم بعدش ادامه ش رو بنویسم.

نهار داشتیم گرم کردم با مهدی خوردیم

علی جون امروز دیر میومد براش نهار گذاشته بودم همون مدرسه خورد.

یکم مهدی کارتن دید و منم باز با لپتاپ مشغول شدم.

علی اومد و یکی دو ساعتی خوابیدیم.


بیدار که شدم یه نسکافه خوردم تا سرحال شم

بی نظمی های خونه رو برطرف کردم

با علی جون همراهی کردم تا تکالیفش رو بنویسه

خیلی کم بود خودمم بهش تکلیف گفتم😎😎

وسایل کیفشو برای فردا آماده کردم

ظرف شستم

لباسشویی دو سری روشن کردم و لباسا پهن شد

خکشها تا شدن رفتن کمد

اتویی ها اتو شدن

شام املت درست کردم

با پسرا با نرم افزار ورزش کردیم, فقط حرکتهای ورزشی مهدی😅🤦.

دوش گرفتم

همسرم اومد سفره پهن کردیم.

شام صرف شد جم شد

قرانمو خوندم


برای فردا عصر نوبت معاینه دندونپزشکی گرفتم


با همسرم راجب یه پلن بیزینسی مشورت کردیم، ظاهراً همه چیش خوبه، باید جلوتر بریم ببینیم چطور پیش می‌ره.


خاموشی زدیم

یه بخشی از پروژه ذهنم رو درگیر کرده بود بازم یه  ساعتی با لپتاپ کار کردم و اکی شد.


دیگه بخوابم

فردا فایزه میاد

امیدوارم روزهای پیش رو برای همه با حال خوب همراه باشه

دستبندتون مبارک😍 ان شاءالله ترم جدید کلاسهاتونم با موفقیت همراه باشه و عالی و راحت پیش بره🤲

سلام عزیزم.

من از تون ممنونم که روغن هارو معرفی کردی، همه رو تهیه و ترکیب کردم و یکبار برای خودم و دخترم استفاده کردم و خوب بوده. انشا... هچنان تاثیر داشته باشه برامون.  

سلام. ظهر بخیر. 

من تا ساعت دوازده و نیم مدرسه بودم. 

از مدرسه اومدم خونه، خواهرمو بردم بانک بعدش یا کم خرید کردم. 

خواهرمو رسوندم کلاس. 

با پسرم برگشتیم خونه. 

بادمجون پوست گرفتم گذاشتم تو آب نمک. 

برنج خیس کردم. 

همسایمون ذرت اورده بود گذاشتم آب پز شه. 

خریدارو جابجا کردم. 

ناهار بخوریم. 

یه کم استراحت کنم. 

مطالعه کنم. 

شام درست کنم. 

برم دنبال خواهرم. 

برای همسرم چای ببریم.

یه سر بریم خونه مامان.

برم دنبال همسرم. بیایم خونه شام و بقیه ماجرا 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز