سلام به همه
من صبح پاشدم و هنوز صبحانه نخورده خورشتم رو گذاشتم
بعد صبحانه و چای رو اوردم و ظرف هاش شسته شد
شلغم گذاشتم بپزه رو بخاری
یه دور لباس انداختم تو ماشین
لباس های نی نی رو تا کردم گذاشتم سر جاش
همسرم کلاس شاد داشت و وقتی کلاس داره ما بدبختیم 🤧
باید نی نی ساکت باشه منم حرف نزنم خیلی تو محلی که داره فیلم میگیره نریم کلا و زندگیمون واسه یه مدتی تعطیل میشه
اخرای کلاس همسرم گشنش شد و رضایت داد ماهم به زندگی برگردیم و سفره انداختیم بینشم هی ویس میداد و گوش میکرد هیچی نفهمیدیم از غذا
ظرف ها شسته شد و همسرم سفره رو جمع کرد و یکم نی نی رو بغل کرد تا منم استراحت کنم
شام انچه گذشت داشتیم یکم ماکارانی و کباب مونده بود گاز رو تمیز کردم
شب موقع شام مادر همسرم اومد نی نی رو ببینه که جون نی نی داشت میخوابید بد بخواب شو و فعلا به بد بختی خوابوندمش
ظرف ها رو شستم
گاز و اپن و روی کابینت هم تمیز شده
این دندون درد اما من و ول نکرده🤕
فردا وقت دکتر دارم برام دعا کنید سخت نباشه
خدا خیر نده یک دکتری که قبلا رفتم دندونم رو ترمیم کرد ۲ تا بی حسی زد و من بی حس نشدم ولی باورنکرد و کارشو شروع کرد فقط من جیغ میزدم و تا چند روز سردرد بودم از اون موقع فوبیا دارم از دندون پزشکی و با بدبختی همسرم میبرتم🥲
ببخشید زیاد حرف زدم شب همه خوش
یاعلی