سلام شبتون بخیر دوستان
امروز صبح زود بیدار شدیم علی جون رو اماده کردیم و. سپردیم به سرویس
نشستم پای لپتاپ، هنو یه رب نگذشته بود که اقای مهدی بیدار شد، خوابش میومد ولی چون من بیدار بودم اومد پیشم نشست، منم رفتم کنارش دراز کشیدم تا دوباره بخوابه، خیلللی مقاومت کردم که خودم خوابم نبره😁. و موفق شدم، مهدی خوابید برای خودم دمنوش زرشک و عناب و دارچین درست کردم، با پولکی خوردم.
و نشستم پای اموزشم، خداروشکر تونستم خوب پیش برم و تا ظهر مبحثی که سنگین هم بود نسبتا جمع شد.
این بین کلی به اقای مهدی رسیدگی کردم و با هم صبحانه خوردیم.
علی جون اومد نهار خپردیم من ظرف شستم و یکم خونه رو جم کردم و یه سایت اموزشی دیگه بهم معرفی شده بود، یکم توش کشتم و یه دوره شو ثبتنام کردم و باز یه پرونده تو ذهنم باز شد که اموزش جدید رو چطور تو برنامم بگنجونم😁.
یه وبینار راجب کسب و کار دیدم، بد نبود ولی توقعم بیشتر بود.
بالخره خوابیدیم عصر،
بیدار شدم یه کافی میکس اماده کردم و نشستم پای لپتاپ، قرار بود بریم شب عیادت جاری ولی نوبت دکتر داشت و کنسل شد، همسرم زنگ زد بریم بیرون خریدامونو انجام بدیم، حاضر شدیم با پسرا رفتیم خرید، یهو تصمیم گرفتیم یکی از اقوام که اومده مشهد و فردا برمیگرده شهرشون رو دعوت کنیم،( این چند روز کلی با هم بودیم ولی گفتیم شب اخری هم بیاد دور هم باشیم).
وسایل الویه رو خریدیم و برگشتیم خونه، همسرم و مهدی رفتن نون بخرن، من و علی هم اومدیم بالا،با هم خونه رو مرتب کردیم، خریدا رو جم و جور کردم.
مواد الویه رو گذلشتم بپزه
سینک رو خالی کردم و حسابی همه جا مرتب و تمیز شد.
مهمونا اومدن
میوه و چایی و تخمه بردیم و نشستیم به حرف زدن
شام رو اماده کردم و سرو شد و صرف شد
تا پاسی از شب نشستیم و خداروشکر شب خوبی بود.
همسرم برد رسوندشون
تو این فاصله من همه بی نظمی های ایجاد شده رو رفع کردم و خونه مهیای خوابیدن شد.
همسرم اومد و خاموشی زدیم
منم بخوابم
فردا فایزه میاد و انشالله بتونم تا جاهای خوبی اموزشمو پیش ببرم.
نزدیک ۶٠ تا اپیزود دیگه از این دوره مونده، امیدوارم بتونم دو هفته ای تمومش کنم و مباحث بعدی رو پیگیری کنم.
شبتون خوش رفقا