برنامه ی امروزم
چالش نخوابیدن صبح بعد بیداری ✅
تخت و اتاقم مرتب بشه ✅
سفره ی صبحانه جمع بشه✅
بابام بیمارستانه سر بزنم بهش ✅
دیشب نهار امروز درست کردم قرمه سبزی گذاشتم تا صبح رو شعله ی کم حسابی جا افتاد ✅
برنجم داریم اگر کم بود بپزم ✅
ظرفای ابچکون جمع بشه ✅
با پسرم درساش کار کنم ✅
شام درست کنم ✅
ظرفای شام و نهار رو بشورم ✅
نمازام بخونم ✅
داروها خورده بسه ✅
حموم برم ✅
پذیرایی مرتب بشه ✅
کتاب بخونم ❌
سطل زباله خالی بشه ✅
سطل زباله شسته بشه ❌
غذای فردای همسرم رو درست کنم✅
سرویس بهداشتی شسته بشه ❌
لباس خشک ها تا زده بشه بره سر جاش ✅
آشپزخونه مرتب بشه ✅
جانبی
امروز سه تا مهمان داشتم برا نهار به صورت غیر منتظره
یکم دیگه برنج پختم و ماهی سرخ کردم خورده شد قورمه سازیم زیاد پخته بود کلی اضاف کرد فریزر گذاشتم و ظرفاشسته شد چایی اوردم و استکانا رو شستم و دیگه مهمونام هر کی یه سو خوابیدن منم رفتم خوابیدم
رفتم خونه ی مامان بزرگم. مامانم بردم حموم پشتش کیسه کشیدم 😅😁
پسرم فرستاده بودم خونه ی پدرشوهرم. رفتم دنبالش یه بیست دقیقه نشستیم و پیاده اومدیم خونه بس که اونجا خورده بود کفتم پیاده بیاد یکم هضم بشه
پسرم یه استکان و پیش دستی شکوند خونه پرشیشه شده بود یکساعت داشتم جمع میکردم و جارو اینا شیشه ها تمام جای خونه پخش شده بود.....